زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

رعب مشروع، رعب نامشروع

سه شنبه, ۲ بهمن ۱۳۹۷، ۱۱:۲۲ ب.ظ

آرمان پردازی نکنیم، حکومت همیشه با الگوهایی از احساس رعب همراه است. تبعیت بدون ترس ممکن نیست. آنچه مهم است، نسبتی است که افراد با ترس خود برقرار می‌کنند. فردی که از بیرون با حکم حکومت روبروست و در درون با سرزنش عقل و وجدانش، با تبعیت خود رشد می‌کند. ارتقاء می‌یابد. حتی احساس می‌کند همان ترس بستر آزادی اوست. اگر در کوتاه مدت متوجه نباشد، در دراز مدت، ستایشگر بستری خواهد شد که او را از انجام اموری ترسانده است. اما اگر تولید رعب در عرصه سیاسی، پشتیبانی خرد و وجدان فردی را همراه نداشته باشد، مخرب است. ویرانگر است، همه چیز را به تلی از خاکستر تبدیل می‌کند. بستر ساز ویرانی حیات سیاسی است. در هر حکومتی باید موارد مشروع و نامشروع تولید رعب را از هم جدا کرد و حساب آن‌ها را جداگانه وارسی کرد.

جمهوری اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نیست. این نظام نیز مولد رعب‌های مشروع و نامشروع بوده است. از میان ترس‌های نامشروع، دو سنخ بیشتر شیوع داشته است. اما به تدریج یک سنخ سوم از راه می‌رسد که به خلاف دو سنخ قبلی،  توفیقی نخواهد داشت اما نگران کننده است.  

سنخ اول، اهل فکر و نظر را هدف گرفت. محدوده مجاز تفکر و بیان تدوین شد و به دیوار کوبیده شد. تخطی از مرزها، انواع و اقسام مجازات داشت. یکی دید اسلام را تضعیف کرده، دیگری به خود آمد و متوجه شد، ارزش‌های فرهنگی را به پرسش کشیده است، آن دیگری خود را در موضع تضعیف انقلاب یافت. یکی دیگر، به خود آمد و دید، مزدور بیگانه شده است. در چنین فضایی، زبان که هم امکان تفکر است و هم بستر بیان، مرعوب می‌شود. می‌بینی اکثر اهل نظر و قلم، در صدد قالب گرفتن مقاصد خود در الگوهای بیانی مجاز هستند. فکر اما در الگوهای مجاز کلامی جا نمی‌گیرد. بنابراین زبان به فرم‌های بیانی خالی از محتوای فکری تبدیل می‌شود. در جمهوری اسلامی، می‌توانی به سنخ شایعی از بیان اشاره کنی، که شیک و مدرن و تئوریک است، اما هیچ معنایی ندارد. انگار گفته می‌شود که هیچ مقصودی را نرساند.

البته در میان اهل فکر، هستند کسانی که جسور و شجاع باشند و نخواهند مقاصد خود را در قالب‌های مجاز بریزند. اما فکر در رابطه و تبادل کلام و نقد متولد می‌شود. می‌بینی اهل فکر جسور هم، به تدریج بی ربط می‌اندیشند، بی ربط تولید می‌کنند، و به نحوی دیگر در بی معنا کردن کلام مشارکت می‌کنند.

در چنین فضایی، چشمه فکر و تفکر می‌خشکد. نه لزوماً در میان کسانی که منتقدند و می‌خواهند حرف‌های غیر مجاز بزنند، بلکه در میان کسانی نیز که قرار است تصدیق و تایید کنند و نظام را توجیه کنند و برای آن، ماده فکری تامین کنند. نقد صریح و حیرت انگیز آیه الله جوادی آملی به وضعیت حوزه‌های علمیه، از همین نکته حکایت داشت. در فضای خالی فکر و تامل جامعه بی افق می‌شود و از سرمایه‌ چشم اندازهای امید بخش تهی.

سنخ دوم، فعالان سیاسی را هدف گرفت. تولید رعب برای نیروهایی که اسلحه به دست می‌گیرند، مشکلی ایجاد نمی‌کند. اما بخش مهمی از مخالفین، کسانی هسنتد که تلاش دارند سازماندهی‌های تازه کنند، و کسانی را بسیج کنند که نظام قادر به بسیج کردنشان نیست. این شمار افراد، ممکن است بازار و قلمرو نفوذ و قدرتی دست و پا کنند. می‌توانستیم این فعالیت این گروه‌ها را مجاز بدانیم. فقط باید ظرفیت‌های نظام را گسترش می‌دادیم و گسترش ظرفیت، همانی است که به آن توسعه سیاسی می‌گویند. اما تولید رعب برای این سنخ افراد، مولد احساس بیگانگی برای شمار مهمی از افراد هوشمند، توانا، متبکر و خلاق بود. کسانی که می‌توانستند در مواقع خطر، مدد کار باشند، مدیران قدرتمند و اثرگذار بر عرصه عمومی باشند و همگان شاهد باشند که چگونه جامعه از نیروهای خلاق و آفرینشگر پر است. جامعه‌ای داشتیم که به جای نالیدن از فقدان افق، در کار انتخاب میان امکان‌های متعدد پیشاروی خود بود.

مرعوب کردن این سنخ از نیروها، جامعه را از لحاظ سیاسی، به یک جامعه ناظر و تماشاگر تبدیل کرد و البته فعالانی که اغلب فرصت طلب، و توخالی و بی مایه و ناتوان‌اند.

اینک اما سومین سنخ از تولید رعب نامشروع از راه می‌رسد که بعید است توفیقی به همراه داشته باشد: تولید رعب میان کارگران و گرسنگان و طبقات محروم. فریاد اعتراض گرسنگان و محرومان، یک واکنش طبیعی و غریزی در مقابل مخاطراتی است که متن متعارف زندگی‌شان را تهدید می‌کند. گرسنه باید اجازه داشته باشد فریاد بزند. اگر جرات نالیدن نداشته باشد، اگر دنیا را حتی برای اعتراض نسبت به عدم دریافت حقوق ماهیانه‌اش تنگ بیابد، داستان دیگری در راه خواهد بود. اینجا همانجایی است که سیاست تولید رعب، با شکست مواجه می‌شود.

اهل نظر مرعوب، به تدریج فکر نمی‌کند با احساس بلاهت زندگی می‌کند، اما زندگی می‌کند. اصلاً فکر را تعطیل می‌کند که امکان زندگی کردن بیابد. فعال سیاسی مرعوب، پا از گلیم خود درازتر نمی‌کند تا زندگی کند. اما گرسنه‌ای که فریاد می‌زند، به این جهت است که زندگی کردن برایش ناممکن شده است. فریاد زدن و اعتراض، تاثیر جبران کننده‌ای برای نقصان زندگی‌اش دارد. ضمن فریاد زدن، احساس امید و افق و چاره می‌کند. سیاست رعب، برای چنین اقشاری پاسخ نمی‌دهد. گرسنه‌ مرعوب، آماده انفجار است.


  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی