زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

۳ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

آنکه از اصلاحات سخن می‌گوید

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۰۱ ب.ظ

آنکس که از اصلاحات هنوز سخن می‌گوید، باید در فکر تعریفی تازه از این مفهوم باشد. چهل سال از تجربه جمهوری اسلامی می‌گذرد. اصلاحات باید نشان دهد این تجربه را خوب جمع بندی کرده است. با جلب توجهات دوباره به صندوق آراء دردی درمان نمی‌شود. به رغم وجود همه شاخص‌های بحرانی، باید صبور بود، سخن گفت، و اجازه داد مفاهیم بی اعتبار شده دوباره  اعتبار پیدا کنند.  

نظام سیاسی در تجربه چهل ساله خود، بر تحقق «اهداف مقدس یا نامقدس» استوار بوده است. تحقق بخشی به اهداف «مقدس»، غایات و مسیری پیش روی نظام ترسیم کرد و رهروانی را برگزید. از میان مردم کسانی به منزله رهروان راستین از همگان جدا شدند و رهسپار شدند. دیگران از سه حال خارج نبودند. یا مدافعان رفتن به سمت یک راه مقدس یا نامقدس دیگر بودند پس باید طرد و سرکوب می‌شدند. کسانی قانع نمی‌شدند و مخالف خوانی می‌کردند، باید تطمیع یا مرعوب می‌شدند و کسانی نیز چندان حال و حوصله طی مسیر مقدس یا نامقدس نداشتند. بیشتر می‌خواستند زندگی کنند. آنها باید تحقیر می‌شدند تا رهروان مسیر مقدس را وسوسه نکنند.

اصلاح طلبان خود از جمله منادیان یک راه مقدس بدیل بودند، طرد و سرکوب شدند تا رهروان راه مقدس پییشن، طی مسیر کنند.

هر چه گذشت، طی کنندگان مسیر مقدس کمتر و کمتر شدند و سیاست‌های طرد و تحقیر و تطمیع بیشتر و بیشتر ضرورت پیدا کرد. اینک هم هزینه‌های طی مسیر مقدس بیش از حد توان و طاقت شده، هم سیاست‌های طرد و تحقیر و تطمیع، پاسخگو نیست.

نام اصلاحات اگر بخواهند دوباره معنا پیدا کند، باید نشان دهد چرخشی را رقم خواهد زد. از رهروان راه مقدس بخواهد دست کم برای مدتی بایستند و دست از تعقیب اهداف مقدس‌ بردارند. آن ره که می‌روند اگر بدون همراهی دیگران باشد، حتماً به کعبه نمی‌انجامد. همه مدعیان راه‌های دیگر را فراخوان کند، تا دوباره طرح ادعا کنند. از همه آنها بخواهد تا در اثبات راهی که پیش رو می‌نهند، دوباره سخن بگویند و قدرت اقناعی خود را به میان آورند. تبلیغات تحمیق کننده دیگر پاسخگو نیست، باید مخاطبان را اقناع کرد.

از آن همه مهم‌تر اما برقراری نسبت با کسانی است که می‌خواهند زندگی کنند آنها که اهل طی مسیر مقدس و نامقدس نیستند. همان کسانی که بهای طی شدن راه‌های مقدس و نامقدس را گاهی در فقر و بیکاری تجربه کرده‌اند، گاهی در تبعیض. گاهی در نادیده گرفته شدگی آن را فهم کرده‌اند گاه در دخالت‌های فراوان در زندگی خصوصی. رهروان راه‌های مقدس یا نامقدس، برای توجیه راهی که می‌روند، زندگی را تحقیر کردند اما خود به بهای تنگ کردن زندگی مردم، به نحوی نامشروع به زندگی چسبیدند. امروز تنها بازگشت صادقانه به گسترش امکان زندگی همگان است که به حیات جمعی ما دوباره جان می‌بخشد.

پس از این بازگشت صادقانه می‌توانیم از ضرورت طی مسیرهای گوناگون سخن بگوییم. آنچه در خدمت بسط و غنا و کیفیت بخشی به امکان‌های زندگی جمعی نبود، به لانه‌های پرورش فساد و تباهی تبدیل شد. اگرچه در اصل مقدس بوده باشد.

@javadkashi


  • محمد حواد غلامرضاکاشی

باطل السحر طلسم خشونت

سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۱۸ ب.ظ

سیاست میدان انباشت و کاربست قدرت است. اما قدرت مثل طلا نیست که در یک معدن ذخیره شده باشد. قدرت بازیگوشی است که در میدان جا به جا می‌شود و هر بار برای شکار کردنش، عزمی تازه باید ساخت. تامین خیر عمومی مردم در عرصه سیاست، نیازمند مردان و زنانی هوشمند و بازیگر است. نامداران شریف عرصه سیاسی، الزاماً به اعتبار ایستادگی روی حرفی که از اول زده‌اند، نامدار نشده‌اند. حرف‌های تازه، خط مشی‌های خلاقانه، و چرخش مسیر و دگرگون کردن میدان است که آنان را به قهرمانان ستودنی تبدیل می‌کند.  

هیاهوهای ترامپ به تدریج خصومت آمیزتر می‌شود. از الصاق بلندی‌های جولان به اسرائیل سخن می‌رود، سپاه پاسداران در فهرست نیروهای تروریست جای داده می‌شود و نخست وزیر اسرائیل در تبلیغات انتخاباتی‌اش، از الصاق مناطق تازه‌ای از سرزمین‌های اشغالی به خاک اسرائیل سخن می‌گوید. شاخ و شانه کشیدن‌های جنگی فضای منطقه را آلوده و خطرناک می‌کند. ایران در نخستین واکنش‌ خود، نیروهای نظامی مستقر آمریکا در منطقه تروریست می‌خواند و دولت آمریکا دولت حامی تروریسم بین الملل.

در این شرایط، چهره به چهره آمریکا ایستادن و همراه با بلندشدن صدای او در منطقه، فریاد کشیدن، چه مشکلی را حل خواهد کرد؟ ممکن است در لحظات نخست این سنخ واکنش‌ها قابل درک و حتی پذیرفتنی باشد. اما در پیش گرفتن این سنخ واکنش به منزله استراتژی، ما را به کجا خواهد برد؟ فریاد کشیدن در مقابل فریاد به منزله یک استراتژی، می‌تواند از حد نمایش‌ها و بلوف‌های سیاسی بگذرد و آتشی برافروزد که در بهترین حالت، هیچ برنده‌ای ندارد، آتشی برخواهد افروخت که همه در آن خواهند سوخت.

واقعیت تلخ آن است که ترامپ از افزون شدن آتش این جدال سود می‌برد. او با این زبان، آمده است و شرایط زیست و باروری خود را در شیوع همین زبان جستجو می‌کند. اولین میوه شیرین شیوع این زبان را اسرائیل در منطقه خواهد چید. آنها به همین قدر هم کفایت نخواهند کرد. عرصه جهانی به تدریج به سوی تاریکی و خشونت پیش می‌رود. از میوه‌ای که در این منطقه بچینند، ذخیره‌ای برای حرکت به سمت سایر مناطق جهان خواهند اندوخت.

صلح و گفتگو، باطل السحر طلسم منحوس خشونت و جنگ است. می‌توان گوش به فریادهای آمریکا و دار و دسته ترامپ بست. کلام و مسیر و سخن تازه به میان آورد. تنها آمریکا را تا زمانی که با این زبان سخن می‌گوید، از دایره بیرون نهاد. اما در همه میدان‌های منطقه‌ای می‌توان به منزله کارگزار صلح و دوستی وارد شد. می‌توان فریاد کشید،  اما به جای فریادهای خشونت بار، صلح را فریاد کشید و بستر سازی آمریکا برای جتگ و خشونت را در این منطقه از جهان به انزوا برد.

البته جهانیان باید باور کنند این چرخش پشتوانه دارد، یک استراتژی پایدار است و از سر ترس صورت نمی‌گیرد. آنچه برای این سخن پشتوانه قابل اعتماد ایجاد می‌کند، چرخش مسیر در عرصه داخلی است. باید پیش از هر چیز، نشان داد صدایی که از ایران بر می‌آید به نمایندگی از کل است. آنکه رو به روی جهان می‌ایستد و سخن می‌گوید، نمی‌تواند برای اثباث نمایندگی خود، صرفاً به جمعیت بسیج شده در خیابان تکیه کند. آنها مستمراً مدعی وجود کسانی هستند که فرصت و جرات سخن گفتن ندارند اما امیدوارند به روزگار خشونت و جنگ. انها مدعی وجود کسانی هستند که کلافه‌ و خسته‌اند و منتظر تحولی هر چند از طریق تحریم و فشار و جنگ. حد و اندازه‌اش را کسی نمی‌داند اما متاسفانه چنین کسانی هستند. آنها نیروی نظامی ایران را تروریست می‌خوانند و این اقدام را به عنوان گامی در جهت آزادی به جماعتی از مردم ایران می‌فروشند. این رویدادی تاسف انگیز است. باید با شعار صلح و دوستی و گفتگو و همدلی، میدان این بازی در عرصه داخلی را دگرگون کرد.

صدایی که به راستی صدای کل است، همانقدر که فضای داخلی را مطمئن می‌کند، در عرصه منطقه‌ای و جهانی نیز، بستر تازه‌ای خواهد گشود. اگر حقیقتاً خواهان مبارزه با آمریکا هستیم، امروز زبان مبارزه زبان جنگ و ستیز نیست، زبان صلح است. تنها صلح است که  می‌تواند زبان گفتگوی ترامپ را الکن کند. بسترهای پذیرش آن را در عرصه جهانی و منطقه‌ای کور کند.
@javadkashi

 


  • محمد حواد غلامرضاکاشی

گوشتی کباب می‌شود

چهارشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۸، ۰۱:۰۲ ب.ظ

سیل یک حادثه بود. همین و بس. کسانی تن و روحشان در آتش این آب سهمگین سوخت، و کسانی از دور دستی بر آتش داشتند. حساب این دو کاملاً از هم جدا بود:

برای آنها که بار رنج آن را بر دوش کشیدند یا شاهدان مستقیم آن بودند، سخت بود و طاقت فرسا. آنها که دار و ندارشان را از دست دادند، طعم تلخ مرگ را چشیدند، و یا آواره و بی خانمان شدند. آنها در آتش این آب، سوختند. شاهدان حادثه نیز از سر همدلی و هم دردی، اشک ریختند، کمک رسانی کردند، خانه و زندگی‌شان را در اختیار گذاشتند.

اما برای کسان دیگر، اصولاً نه آتشی در کار بود، و نه رنج و همدلی در میان بود. فرصتی بود که نباید از دست برود. کسانی از فرصت استفاده کردند، عکس یادگاری گرفتند، به افتخارات خود افزودند، برای مواقع آتی، ذخیره‌هایی اندوختند، و از رنج مردم فرصتی برای ارتقاء محبوبیت خود دوختند. برخی جناح‌های سیاسی، سبد خود را برای رقابت‌های سیاسی پر کردند. رسانه‌های داخلی، چندان به آن نپرداختند و تلاش کردند مردم بیشتر به شادی‌ها و دید و بازدیدهای نوروزی بپردازند. رسانه‌های خارجی هم، تلاش کردند هر چه پیش آمد را به گردن نظام بیاندازند و از تصاویر و فیلم‌ها، شواهدی برای ناکارآمدی یک نظام سیاسی جمع کنند. دستشان اگر برسد، تلاش می‌کنند بر آتش ماجرا بیافزایند. اگر می‌شد ابرهای باران زا را روانه می‌کردند تا بازهم سیل تداوم پیدا کند.  

تایید الصاق بلندی‌های جولان به اسرائیل از سوی ترامپ، هیچ ربطی به ماجرای سیل در ایران ندارد. اما از زاویه‌ای که من به حادثه نظر می‌کنم شباهتی میان این دو ماجرا هست. رنج بی خانمانی فلسطینی‌ها یک حادثه زودگذر نیست. به ایام تعطیلات و هجوم مسافرین نیز ارتباطی ندارد. از دست دادن دار و ندار و بی خانمانی، ماجرایی است که بیش از یک قرن تداوم دارد. امواج تازه بی خانمان شدن و آوارگی، هر از چندی دوباره از راه می‌رسد. نسل‌های تازه، میراث دار بی خانمانی نسل پیشین خود می‌شوند و ..... ترامپ با قدم‌‌هایی پر شتاب‌تر از پیشینانش، حادثه بی خانمانی نسلی تازه را تکرار می‌کند. فلسطینی‌ها سیلی را تجربه می‌کنند که بیش از نیم قرن ادامه دارد. هیچ چیز این بلا برای آنان سر بازایستادن ندارد.

در این حادثه مرتباً تکرار شونده نیز، کسانی تن و جانشان در آتش می‌سوزد، می‌میرند و می‌سوزند و شاهدانی هستند که همدردی می‌کنند و می‌گریند. کسانی هم هستند که برای زبانه بیشتر آتش هیزم می‌آورند، کسانی از فرصت استفاده می‌کنند، کسانی عکس یادگاری می‌گیرند، و ....

تقسیم عادلانه‌ای نیست. کسانی در آتش می‌سوزند، گوشتی کباب می‌شود و کسانی در انتظار تا شکمی از عزا در ‌آورند.


  • محمد حواد غلامرضاکاشی