سفرهای باید گشود
رکن خانه به نظرم ستون و سقف و روبنا و زیربنا نیست، سفره است. چند نفر ممکن است زیر سقف یک خانه زندگی کنند اما این کافی نیست تا عضو یک خانواده باشند. سفره است که همگان را گرد هم جمع میکند. سفره چیزی است میان هر عضو یک خانواده با دیگر اعضاء. گفتار سیاسی هنگامی قادر است هویتی پایدار و موثر در یک جامعه برقرار کند که سفرهای پهن کند و همگان را دور سفره فراخوان کند. به اعتبار این سفره، همه همدل میشوند و هر یک با دیگری احساس آشنایی پیدا میکند. اما هیهات از خصلت سیاست خالی شده از فضیلت که روی دیدن همگان را دور سفره ندارد.
گفتاری که چند دهه پیش با اسلام شکل گرفت، سفره پرباری داشت. پر از خوردنیها و نوشیدنیها و حرفهای شنیدنی و گپ و گفتهای گرم. همه سر سفره بودند، حتی قرار بود کمونیستها هم باشند. اما هیهات از تنگ نظریهایی که از همان روز نخست اتفاق افتاد و کم کم فرزندان از دور سفره برخاستند. سفره ماند و چند نفری معدود، که میخورند و میآشامند، اما گپ و گفتی میانشان نیست.
اصلاح طلبان بخشی از رانده شدگان از سفره بودند. آنها تلاش کردند گفتار سیاسی بدیلی بسازند. گفتاری که با گفتار رقیبشان تفاوتهای آشکار داشته باشد. اما در تفاوت گذاری با رقیب، فراموش کردند هر گفتاری باید سفرهای پهن کند، چیزی در میان بنهد تا آنها که گردآگرد هم جمع شدهاند احساس خویشاوندی و آشنایی کنند.
دمکراسی خواهی شعار هویت بخشنده آنها بود. دمکراسی خواهی در مقابل گفتار مولد حکومت شریعت مدار هزاران هزار تفاوت با خود حمل میکرد. متاسفانه یکی از این تفاوتها آن بود که اساساً سفرهای در میان پهن نمیکرد. دمکراسی خواهی آیین فردباور بود. هر کس را فرا میخواند تا به حقوق شخصی خود بیاندیشد و از حکومتی دفاع میکرد که مدافع حقوق فردی است. از حقوق بشر دفاع میکرد و به آرمانی میاندیشید که هیچ کس در امور خصوصی هیچ کس مداخله نکند. آنچه از آن ناتوان بود، ساختن عرصه عمومی بود. آنجا که ملک و جهان مشترک همگان است.
همزمان با انحصار طلبی در جبهه اسلام گرایان، افرادی از سر سفره بر میخاستند و با جاذبه کلام دمکراسی خواهی از حسینه اسلام گرایان بیرون میرفتند، اصلاح طلبان آنها را دعوت میکردند به ساندویچ فروشیها. جایی که هر کس ساندویچی سفارش میدهد و در تنهایی خویش به ساندویچش گاز میزند. البته موسمی هم رسید این افراد بی سفره جمع شدند و حرکت جمعی کردند. آن روز همه میگفتند رای من کو؟ با هم بودند اما از آن فردی خود سخن میگفتند. دمکراسی خواهی اصلاح طلبان، راه را برای تولید هویتهای موثر بست. یک جهان اجتماعی نامتعین می ساخت، انبوهی از افراد رنگارنگ که هر کس سردرگریبان خود دارد.
معضل بزرگتر آن بود که دمکراسی خواهی، رادیکال بود و با موجودیت نظام هم از حیث نظری و هم از حیث ترتیبات نهادی در بنیاد خود ناسازگار بود. اصلاح طلبان نزد رقیبان خود رغب براندازی ایجاد میکردند.
ناسیونالیسم اما سفره دارد. با ناسیونالیسم از جهان متعین و سفره اسلام گرایی به جهان نامتعین ساندویچ فروشیهای شهر منتقل نمیشویم. جهان مشترک میسازد. احساس خویشاوندی و الفت ایجاد میکند. اگرچه نه آنقدر گرم که روزی رضاشاه تصور میکرد. اما به هر حال ناسیونالیسم سفرهای پهن میکند آنهم کنار سفره اسلام گرایی نه روبروی آن. ناسیونالیسم سفره اسلامگرایی را بزرگتر میکند نه کوچکتر. میان دو سفره تفاوتهایی هست. اما اموری هست که هم در این سفره و هم در آن سفره مصرف میشود.
به نظرم میتوان در اینجا و اکنون جامعه ایرانی، اصلاح طلب ناسیونالیست بود، اما با دمکراسی خواهی، اصلاح طلب از دایره اصلاح طلبی بیرون پریده است خودش خبر ندارد. باید از یک اصلاح طلبی ناسیونالیستی دفاع کرد. انتظار نمیرود در چرخش به سمت ناسیونالیسم خواست دمکراسی خواهی یکباره به فراموشی سپرده شود. انتظار میرود آنها حاملان درکی دمکراتیک از ناسیونالیسم باشند. سر سفره ناسیونالیستی اصلاح طلبان، همه نباید یک لباس بپوشند، یا یک چیز بخورند. آنچه مهم است نگه داشتن حرمت سفره است حتی اگر میخواهند ساندویچ بخورند.
ما در انبوه دردها و مخاطراتی که این روزها روان و جان همگان را زخمی کرده است، نیازمند نشستن در یک دنیای گرمتریم. این دردهای جانکاه هرگز جدا جدا درمان نمیشود. سفرهای باید گشود.
@javadkashi
- ۹۷/۰۶/۱۸