زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

شکوه شادی، شکوه غم

پنجشنبه, ۳۱ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۲۸ ب.ظ

غم گاهی به اندازه شادی شکوهمند است. آنگاه غم و شادی رویاروی هم نیستند. سویه‌های مختلف لحظه‌های شکوهمند انسانی‌اند. اندوه پس از فوتبال دیشب همانقدر شکوهمند بود که شادی چند شب پیش.

آنچه فوتبال را به تجربه شکوه تبدیل کرد، همگانی بودن آن بود. سیاست عرصه تجربه همگانی است. اما متاسفانه دهه‌هاست سیاست به جای احساس همگانی بودن، احساس چندگانگی، حسد، بیگانگی از خویش و کینه به دیگری در ما انباشت می‌کند. اگر هیچ‌گاه نتوانیم از حس همسازی و همدلی با دیگران بهره‌مند شویم، لذت‌های زندگی فردی نیز به تدریج زائل می‌شوند. افق‌های زندگی به اندازه خواست‌های کوچک زندگی فردی کوچک می‌شوند، و اینچنین زندگی انسانی اعتبار و شکوه و عظمت خود را از دست می‌دهد.

فوتبال بار بر زمین مانده سیاست را بر دوش می‌کشد.

بازی‌های ایران در روسیه، مرزهای تعیین شده توسط سیاست گذاران و تبلیغاتچی‌های رسمی را درید. چپ و راست و طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی، و اقوام و صنوف مختلف را کنار هم نشاند. یک رویداد همه ما را از احساس وجود یک خویشتن جمعی سرشار احساس غنا و شکوه کرد. مثل اینکه همه ما پس از سال‌ها و دهه‌ها، به یک چشمه آب خنک رسیدیم، تک تک به قدر وسع نوشیدیم. دوباره هر کدام سراغ زندگی و کار و بار روزمره خودمان رفتیم اما با احساسی تازه از زندگی.

اما فقط سیاست می‌تواند بار سیاست را بکشد.

اگر حقیقتاً حیات سیاسی به معنای عرصه حضور همگانی و تصمیم و عمل جمعی ما زنده و بیدار بود، ما زندگی خصوصی خود را اخلاقی‌تر تجربه می‌کردیم. هر روز از احساس دوست داشتن یکدیگر لذت می‌بردیم. از تلاشی که برای کاستن از آلام یکدیگر می‌کشیم احساس رستگاری می‌کردیم. اگر حیات سیاسی زنده بود، ما در تجربه زندگی خصوصی خود غنی‌تر بودیم، امیدوارتر و سرزنده‌تر. زندگی‌های فردی ما از آبشخور شکوه زندگی انسانی سیراب بود و هر روز تجربه سبزتری از آن داشتیم.

سیاست البته عرصه تنازع است. درست مثل فوتبال که اگر تنازع و جدالی در آن نباشد موضوعیتی ندارد. اما جدال اگر در چاردیواری باور و احترام جمعی به حیات انسانی روی دهد، خود سرمنشاء خیر و نیکی است. جدالی است که هر روز زندگی انسانی را بارورتر، انسانی‌تر، عادلانه‌تر و آزادانه‌تر می‌کند. جدالی است در خدمت همگانی بودن انسانی ما. اما جدالی که فارغ است  از تعهد ما به یک همگانی بودن انسانی، جز نکبت و پستی نمی‌زاید.

ما از یک تیم اروپایی باختیم، اما بیشتر از گذشته دوستشان داریم، چون بستر تجربه شکوهمند جمعی ما بودند. آنها بستر یک احساس نابهنگام همدلی ما با هم بودند.

شکوه شکوه است، مهم نیست با شادی در آمیخته یا غم. فوتبال پنجره‌های بسته را گشود. ما یکدیگر را به گرمی ملاقات کردیم. ذوق زندگی حتی برای لحظاتی بارور شد. کاش این شکوه ناگهانی ابر باروری شود، بر سرزمین زندگی سیاسی ما ببارد. آنگاه شاید این تجربه موقت که در فوتبال روی نمود، به یک منزلگاه و اقامت گاه در حیات سیاسی تبدیل شود.     


  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۱)

سلام. مطالبتون داره بی ارزش میشه استاد. به چند دلیل؛ اول آنکه شما هم مثل غالب ایرانی هایی که قدرت را در دست دارید، تیم فوتبال فعلی را نماینده همه این جغرافیا می دانید. در صورتی که با هر موفقیت معمولا ریاکارانه این تیم هزاران اشک حسرت بر چشم ها جاری می شود. این بحث درازی است و دیگر بهش نمی پردازم. دوم اینکه؛ این همه دغدغه  و مصائب وجود داره این همه تجاوز و تحقیر بعد شما هم چسبیدی به مافیای فوتبال. و در تراژدی فوتبال شرکت می کنی.  وقتی شریک می شویم شریک جرم هستیم. دقیقا در همین اثنا کسانی بودند که پول عمل چند ملیونی پزشک را نداشتند، و فوت کردند آنوقت هم صاحبان باشگاهها و فوتبالیست های معمولا ابله در هفته چندصد ملیون تومان دستمزد دارند. خلاصه کلام؛ خیلی حرفا در نقد دارم، اما از محدود کسانی مثل شما انتظار بود کمی روی واقعه قضیه را ببینند ولی افسوس. من طرفدار هیچ حکومتی نیستم بویژه نوع سرکوبگرش. اما گویا لیاقت این مردم یه جورایی همین حکومته. چون امروز ذهن ها همه دیکتاتورند. این تاریخ ایران بوده و هست. خدایی یک دوره شکوفا را نام ببرید که در تاریخ ایران بوده باشه. چیزی جز ادعا و افاده نیست. امروز تک تک ذهن ها دیکتاتور شدند. اینگونه است که باید همیشه جنایت های بزرگ روی دهد آنوقت آنرا به بحث بگذاریم. بقول نیچه؛ هیچ چیزی را بزرگ تلقی نمی کنیم مگر اینکه جنایتی بزرگ در پی داشته باشد. استاد عزیز؛ حرفها و نقدها و نوشته ها هست، حتی دربرابر شما. اما افسوس آن روزنه ای که شما دارید ما هم نداریم، حداقل شما ملیت و زبان و شغلت در راستای همین گفتمان حکومتی است، اما ما چرا..‌‌‌... امید است که ساده نگذریم. من برای شما نوشتم چون احساسم این است که با بقیه تاحدی متفاوت هستی و گرنه اساتید زیادی هستند که بسیار حیفم میاد در نقد قرار بگیرند. هرچند من شما را نقد نمی کنم، من با نقد دیگر چکار. اما بدانید که حرفای زیاد و ناگفته های زیاددی هست که محدود افرادی مثل بنده هستند و جایی برای گفتنش نیست. این حرفهاو نقدها حداقل در سطح اجتماع چالش برانگیزند حتی در یک جامعه آزاد، بنابراین حسرت بزرگم این است برای همیشه در دلم می ماند. اما من مطلب را نوشتم که شما هم فکر نکنید واقعیت و حقیقت پیش شماست. من در نوشته های شما بندرت رنج می بینم و این است مقیاس بنیادی. 
پاسخ:
بخش مهمی از فرمایشاتتون درست است. ولی راستش در نقد این یادداشت معنی دار نیستند. این یادداشت صرفا از توجه عموم به فوتبال استفاده یا سوءاسنفاده کرده تا به یک واقعیت تلخ در عرصه سیاسی توجه دهد ولی نقدتان به روح کلی یادداشت هایم را قابل تامل یافتم ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی