زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

معنای «اسلام» و ماجرای حجاب اجباری

سه شنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۶، ۱۱:۵۸ ق.ظ

امروز «انقلاب اسلامی» معنای واضح و روشنی دارد: خیزش انقلابی مردم در سال پنجاه و هفت برای مستقر کردن اسلام بر شئونات کشور. اما هم ساخته شدن این ترکیب و هم وضوح یافتن آن، یک ماجرای تاریخی است. نشات گرفته از جدال‌های پردامنه و رویدادهای پیچیده. دو سه ماه پس از بهمن ماه سال پنجاه و هفت، مفاهیم بسیاری در فضای فکری و فرهنگی به نحوی سیال در گردش بودند. خیلی بیشتر از دو مفهوم انقلاب و اسلام. جالب توجه اینکه هیچ کدام معنای دقیقی هم نداشتند. هیچ کس نمی دانست چه برکتی است این ابهام. ابهام ناشی از کثرت معناها و تفسیر کنندگان در صحنه سیاسی بود. اما معانی بسیاری از صحنه بیرون رفتند و معانی خاصی باقی ماندند و به تدریج وضوح یافتند، دقت پیدا کردند و شد اینکه شد. من در این یادداشت، تنها می‌خواهم به مفهوم اسلام اشاره کنم.

در آن ماه‌های نخستین، هیچ کس نمی‌دانست دقیقاً معنا و دلالت اسلام چیست. وقتی گفته می‌شد قرار است یک حکومت اسلامی تاسیس شود، هر کس چیزی از آن می‌فهمید. اما دو معنا در میان کثرت معناها بیشتر برجستگی داشت. اول استقرار یک نظم ایدئولوژیک بود به این معنا که حکومت اسلامی عهده‌دار دفاع از ارزش‌های عامی نظیر عدالت، آزادی و استقلال خواهد بود. گویی همه میراث دینی، و همه نهادها و انرژی حیات دینی صرف آن خواهد شد که در کشور یک نظم عادلانه، آزاد و مستقل از اعمال نفوذ بیگانگان مستقر شود. دوم، حاکمیت شریعت بود. فرض بر این بود که حکومت اسلامی، عهده‌دار مستقر کردن شریعت در همه عرصه‌های عمومی و خصوصی است. درک ایدئولوژیک از اسلام، شریعت را هم در خدمت آزادی و عدالت می‌خواست و به هیچ چیز دیگر توجه نمی‌کرد. درک متشرعانه از اسلام، شریعت را می‌خواست، و می‌گفت بگذارید شریعت حاکم شود، خواهید دید دمکراسی و عدالت ما بهتر از آنچیزی است که در دنیا هست.

جالب است که اصلی‌ترین میدان جدال میان این دو فهم، پوشش زنان بود. تبدیل کردن حجاب زنان به یک امر اجباری، همان آوردگاهی بود که معنای سیال اسلام را در ماه‌های اول انقلاب، وضوح بخشید. از همان روزی که دیگر همه زنان ایرانی را با حجاب دیدیم، عمیقاً مقصود از اسلام را در ترکیب انقلاب اسلامی دریافتیم: قرار است شریعت دائر مدار امور عمومی باشد.

اسلام، کم کم از سیالیت معنا بیرون آمد. همه دریافتیم که اسلام یعنی شریعت. این نحو تثبیت معنا، دست کم در میان عموم مردم مخالفت سنگینی برنیانگیخت. حتی کسانی که با حجاب اجباری مخالف بودند، باور داشتند اگر شریعت حاکم شود، دمکراسی و عدالت ما حتی بهتر از آن چیزی خواهد بود که در دنیا هست. زنانی که با اجبار حجاب را پذیرفته بودند، باید صبوری می‌کردند، قرار بود از درختی که کاشته می شود، ثمرات شیرینی به بار آید. به عبارت دیگر، حجاب اگر هم اجباری بود، اما وعده دهنده بود. چشم انداز می‌ساخت و کم و پیش پذیرفته شد.  

حجاب آوردگاه تثبیت معنای اسلام در جدال‌های نخستین روزهای انقلاب بود. معنایی را به نفع معنایی دیگر تثبیت کرد. حال شاهد روزهایی هستیم که دختران جوان با حجاب اجباری ستیز می‌کنند. حرکت‌های نمادین و اقدامات سمبلیک در فضاهای مجازی و فضای شهری در جریان است. بسامد و پژواک این اتفاقات، ناشی از آن است که دیگر حجاب اجباری وجه وعده دهندگی خود را از دست داده است. دیگر دلالتی بر چیزی دیگر نمی‌کند. خودش مانده و باید توضیح داده شود چرا هست. دیگر با هیچ ترفند تبلیغاتی هم نمی‌توان گفت این حرکت بخشی از حاکمیت شریعت است و حاکمیت شریعت بستر ساز عدالت و آزادی است. دیگر این دلالت گری از میان برخاسته است. در چنین شرایطی توضیح اینکه چرا پوشش اجباری است کاری است دشوار و بلکه نشدنی.

من اگر به جای مسئولان جمهوری اسلامی بودم، خیلی در مقابل این موج نمی‌ایستادم. چشم می‌بستم و حتی‌الامکان جهت بسط آزادی، دمکراسی و نظم عادلانه می‌کوشیدم. هر وقت کوشش‌هایم پاسخ داد، دوباره پرونده حجاب را می‌گشودم. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی