زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

این یک صندلی نیست

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۱:۲۴ ق.ظ

آن صندلی که روبروی شماست، از این حیث که امکانی برای نشستن است، مثل همه صندلی‌های دیگر است. با همه صندلی‌ها این همان است. همه صندلی‌های عالم امکانی برای نشستن فراهم می‌کنند، چنانکه همه صندلی سازهای جهان هم از این حیث که صندلی می‌سازند، مثل هم‌اند. اما اگر روزی در نتیجه نشستن روی همین صندلی روبرو، سرنگون شوید به طوریکه دچار نقص عضو بشوید، یا اگر روزی محبوب نازنینی لحظاتی روی آن نشسته باشد، این صندلی مثل هیچ صندلی دیگری در این عالم نیست. آنکه آن را ساخته نیز مثل هیچ صندلی سازی نیست. این شیءکه روبروی شماست، دیگر صندلی نیست. اگر امکانی برای نشستن فراهم می‌کند، اهمیتی ندارد. یک شیء بی نام منحصر به فرد شده است از این حیث که در یک شکاف بحرانی قرار گرفته. شکاف سلامتی و نقص تن، شکاف میان تو و او که محبوب توست. آن که این صندلی را ساخته، عامل اصلی تجربه منحصر به فردی است که تو از این شیء پیدا کرده‌ای. صندلی اینچنین، از این همانی‌اش با همه صندلی‌های دیگر جدا می‌شود. این نه آن می‌شود.

اینچنین است که اشیاء عالم گاهی در تجربه این همان ظاهر می‌شوند و گاه در تجربه این نه آن.

انسان، جهان و خداوند، در این دو سنخ از تجربه جهان، دو الگوی ارتباطی گوناگون با هم برقرار می‌کنند.  در تجربه این همان، همه عالم در کلیت و جزئیت‌اش، این همان است. همه چیز از این حیث که مخلوق خداوند است، با همه چیز برابر به نظر می‌رسد. همه گیاهان مثل هم‌اند، جانوران نیز، همه سنگ‌ها و کوه‌ها نیز مثل هم‌اند. اگر گفته شود عالم در کلیت خود نیز می‌توانست طوری دیگر  خلق شود مهم نبود چرا که در هر حال مخلوق یک خداوند یگانه بود. جهان دیگر هم مثل این جهان که هست، یک مخلوق الهی بود. مثل همین جهان بود.

جهان، در تجربه این همان، میان انسان و خداوند، یک دالان است. آدمی از میانش می‌گذرد و به سوی خداوند حرکت می‌کند. مهم نیست این دالان چه شکلی است. چه نقش و نگاری دارد. مهم این است که امکانی برای حرکت و اتصال به سمت و سوی خداوند است. مومن در این سنخ از تجربه، جهان را خواب آلود و خمار می‌بیند. بیشتر ترجیح می‌دهد سر در گریبان کند و چشم ببندد، مبادا که چیزها در این عالم مبهوتش کنند و از حرکت بازش دارند.

در تجربه این نه آن اما ماجرا متفاوت است. یک صندلی گاهی از همه صندلی‌های دیگر، و از همه نسبت‌هایی که با زمین و میز و کف و سقف یک اتاق دارد متمایز می‌شود. به خودی خود به یک کلیت متمایز تبدیل می‌شود. به تنهایی واسطه‌ای می شود برای پیوند تو با کلیت عالم. برای پیوند تو با آنکه این صندلی را ساخت و با خداوند که خالق امکان این صندلی است.

تجربه این همان با عالم، حاصل پل زدن بر همه شکاف‌ها و دوئیت‌ها و کثرت‌هاست. تجربه این نه آن اما حاصل زندگی در شکاف‌ها و تمایزهای و کثرتهاست. در تجربه این همان، مومن قلبی آرام و مطمئن دارد اما در تجربه این نه آن،  همه چیز اضطراب انگیز و نا آرام است.

ما از این دوگانه گریزی نداریم. گاه در این و گاه در آن، دیگران و عالم را تجربه می‌کنیم. این دو حاصل دو الگوی الهیاتی‌اند. هر یک چشم اندازی متفاوت بر عالم و خداوند می‌گشایند.

در تجربه این همان، من با دیگران این همانم. بنده‌ای هستم از بندگان خدا. دیگران نیز با من این همان‌اند. بنابراین در دیگری خیره نخواهم ماند. از دیگری می‌خواهم کنار رود تا من در تجربه قدسی‌ام پیش بروم، خود نیز حجاب خود هستم باید که برخیزم تا او در من حلول کند. اما در تجربه این نه آن، دیگری امکان منحصر به فرد برقراری نسبت من با خداست. چنانکه من و خواست‌ها و کاستی‌ها و داشته‌هایم، امکان‌های منحصر به فرد من برای ارتباط با خداوند است.

هیچ یک از این دو الگوی مواجهه با خداوند و چیزها و آدمیان، کامل و خودبسنده نیست. هر یک کاستی‌هایی دارد و به یکدیگر راه می‌برد. من اما احساس می‌کنم امروز دست کم به طور موقت، راه ما به خداوند از طریق تجربه این نه آن می‌گذرد. وجه منحصر به فرد چیزها، آنچه مرا متمایز می‌کند، و آنچه دیگری را، امکان کمتر آزموده‌ای است برای تجربه مومنانه. الگویی از تجربه مومنانه که در همان حین که درونی است، بیرونی است، در همان لحظه که تجربه‌ای باطنی است، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی هم هست.

باید به بیرون خزید. در تجربه بی مهابای عالم و آدم و چیزها، رازهای بزرگی نهفته است. این روزها وجه رازناک جهان به ندرت در سفرهای درونی حاصل می‌شود. راه‌های سفرهای انفسی برای اکثر مردمان مسدود است. باید دست به سفرهای آفاقی زد. در وجه متمایز امور. در آنچه دیگری را یک کل منحصر به فرد یگانه می‌کند.  

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۲)

دو سوال از متن داشتم:
چگونه ممکن است دو تجربه متضاد به هم دیگر راه ببرند؟ زیرا همانطور که گفتید در تجربه اول حضور خداوند در جهان بواسطه حذف همه تمایزات آشکار خواهد شد اما در تجربه دوم این حضور خود را در همین تمایزات نشان خواهد داد. به نظر می رسد برای پاسخ به این پرسش باید پای عوامل بیرونی را به میان کشید تا نشان داد مثلا چه عواملی موجب می شود تا چشم انداز اول جایگزین چشم انداز دوم شود. اما در این صورت آیا الهیات به امری پیش پا افتاده تبدیل نمی شود؟ 
چرا امروز در وضعیت ما مواجهه با امر قدسی بواسطه تجربه «این نه آن» حاصل می شود؟ 
پاسخ:
این دو به هم راه مَی برند از این جهت که هر دو به خودی خود نابسنده اند. بنابراین در واقع همیشه با ترکیبی از این دو مواجهیم گاهی در این ترکیب این بر ان و گاهی ان بر این غلبه دارد. در الگویی که این نه ان غلبه دارد بیشتر حس و شهود غلبه دارد و به نحو اقلی باور و گزاره های إدراکی و مفهوم حضور دارند اما این قاعده در الگوی دیگر معکوس است
نمی دانم چرا مَی فرمایید الگوی پیش پا افتاده ظاهر مَی شود در حالیکه من تصور مَی کنم در الگوی این نه ان است که شما با غنای حضور خداوند مواجهید نه شوکت اما فقر مفاهیم

شرق و یا به معنای دقیقتر آن نجد ایران شاهد اشکال متفاوت ارتباط انسان با خدا بوده است. از آن هنگام که آدمیان این سرزمین مجسمه خدا را در خورجین اسب خود نهاده و  کوچهای فصلی را برای یافتن قوت بیشتر آغاز میکردند تا زمانه ای که شهرها حول زیگوراتها شکل می گرفت هزاران سال فاصله وجود دارد. آنچه در این سالها تفاوت یافته ، نه گسست و یا تقرب  انسان به خدا بلکه شکل و شمایل سیاسی حضور خدا در ذهنیت وی بوده است. اگر روزی انسان خدا را در قامت پیکره های چوبین و سنگی تصور می نمود، مدنیت موجب تصور قدر قدرت در سامان سیاسی و فرایزدی شاه گردید. در تمامی این ادوار، هستی عالم منوط به حضور خدا بود و بس. زندگی و روابط انسانها منوط به این هستی بود. اگر انسان ایرانی تاریخی از مدنیت را در تجربه خود به ثبت رسانده تنها در سایه الزامات سیاسی و کنش شاهان و دستگاه دیوانی بوده است. بار دیگر تاکید می شود که الزام موجب مدنیت بوده است. نیازی به ارائه فکت نیست کتیبه ها و سنگ نبشته های بجا مانده از ادوار مختلف نشان مید هد که این الزام چه شکل و شمایلی داشته است. بنابراین هستی یا آنچه که وجود دارد در مفهوم خدا نهفته است. تفاوت در ادوار مختلف در حیطه ی شناخت این خدا یا اپیستمولوژی زندگی انسان بوده است.

اما مدرنیسم سر آغاز نگاه دیگری بود. آنجا که هستی متافیزیکی عالم غیب به متافیزیکی در عالم عین منتقل گردید. اما این عین باوری در اوایل قرن بیستم بنا به دلایلی موجب شک قرار گرفت و تنها عینیات مظهر حضور هستی و آنچه که وجود دارد تلقی نگردید. شاید مهمترین فرد برای شکل گیری این باور جدید از هستی را هوسرل باید قلمداد کرد. هوسرل نشان داد که ماهیات هستی پیش از آنکه در گرو عینیات و یا باورهای نهفته ذهنی انسانها باشد در گرو فضای بین الاذهانی است که در تعامل با جهان خارج از ذهن و ما بین انسانها در جریان است. همین ایده اولیه هوسرل سرآغاز شکل گیری باور به هستی نوینی بود که بینا سوبژکتیویته نام گرفت. اگرچه هابر ماس متولی اصلی این مفهوم در عالم سیاست وفلسفه بشمار می آید اما باید ریشه و بن مایه آن را در اندیشه های هوسرل یافت. هوسرل بود که معرفت شناسی را فارغ از هستی شناسی ندانست و با ادغام این دو موجبات وجود هستیِ فارغ از متافیزیک را در اختیار انسان نهاد. آنچه که دوباره باید مورد تاکید قرار گیرد، تلقی بیناسوبژکتیویته به عنوان یک «هستی» نزد خالقان آن است. با این اوصاف باید دید که «هستی» بنام خدا نزد ایرانیان در کنار «هستی» بنام بیناسوبژکتیویته چگونه می تواند با هم تعامل داشته باشد. حال اگر بخواهیم از بینا سوبژکتیویته به عنوان امری صرفا معرفت شناختی برای حصول به «هستی» بنام خدا سود جوییم معلوم نیست چه عاقبتی خواهد داشت. شناختن تنها در حیطه دانشمندان و پژوهشگران که نیست. مردم نیز برای حصول به آنچه که وجود دارد(هستی) شناختی را با عنوان منطق زیستی خود بر می گزینند. در بالا اشاره شد که این شناخت از هستی در طول تاریخ ایران بنا به الزامات سیاسی شکل وشمایل متفاوت به خود گرفته است اما در ماهیت هستی تغییری ایجاد نشده است. چگونه است که امروز سعی میشود معرفت شناختی خود را بر مبنای اصولی بنا نهیم که اساسا آن اصول جایگاهی هستی شناختی دارند؟ بینا سوبژکتیویته یک هستی شناسی انسان محور است . آیا درست است آن را صرفا به مثابه یک معرفت شناختی برای حصول به هستی مورد دلخواه خودمان تقلیل دهیم؟ آیا اساسا این کار شدنی است؟

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی