زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

امکان‌های نظریه تار یخی همایون کاتوز یان

دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۶، ۰۹:۵۶ ب.ظ

همایون کاتوزیان، از معدود شخصیت‌های علمی است که تصویر و الگویی برای فهم خودی تاریخی ما عرضه کرده است. این تصویر هم در داخل و هم در سطح بین‌المللی، یکی از الگوهای شایع فهم از حیات تاریخی ایرانیان است. بحث من در این جا به آنچه دکتر کاتوزیان گفته، متمرکز نیست. بلکه به امکان‌هایی می‌پردازم که آثار دکتر کاتوزیان با آثار خود پدید  آورده و کمتر مورد توجه واقع شده است. به آنچه می‌تواند با نظریات دکتر کاتوزیان بارور شود اما نشده و مغفول مانده است.

پیش فرض بحث من، این باور است که قلمرو هر اثر یا نوشته، منحصر به تاریخ و وضع کنونی‌اش نیست. آثار همیشه یک بعد امکانی هم دارند. بعد امکانی آثار معطوف به آینده و فرداست. به آنچه در آن نطفه بسته اما زاییده نشده است. زاییده نشدن آنچه به شکل نطفه وجود دارد، بخشی از قلمرو اثر است. ما در متن زندگی روزمره‌مان، به آثار و متون مقدس، و یا آثار ادبی نظیر حافظ و مولانا از همین نقطه نظر نگاه می‌کنیم. آنها همیشه آبستن امکان‌های هنوز ظاهر نشده‌اند. دقیقاً به دلیل همین وجه امکانی‌شان هم هست که بقاء یافته‌اند. در فرهنگ غربی، نظر به وجه امکانی آثار، منحصر به متون مقدس و سمبلیک و ادبی نیست. آثار فیلسوفان و متفکران و متالهان همیشه از منظرهای امکانی مد نظر بوده است. به همین جهت، سقراط و افلاطون و ارسطو، همانقدر زنده و اثرگذارند که متفکران قرن بیستمی و بیست و یکمی.

عدم توجه به وجوه امکانی آثار، گاه ناشی از غفلت‌هایی است که خوانندگان اثر می‌کنند. اما همیشه اینطور نیست. گاه ناشی از مشکلاتی است که خود اثر دارد. آثار گاهی جوانبی دارند و از قاب‌های نظری یا زبانی استفاده کرده‌اند که بعد امکانی آثار از نظرها پنهان می‌شود. به شرحی که خواهم گفت، آثار دکتر کاتوزیان در همین شمار است. برخی معضلات نظری در آثار کاتوزیان هست که مانع از توجه به ابعاد امکانی شان شده است. در این متن تلاش می‌کنم ضمن اشاره به آن معضلات نظری، به ابعاد امکانی آثار کاتوزیان اشاره کنم.

 

چرا باید به ابعاد امکانی آثار کاتوزیان توجه کرد

به هر اثری می‌توان از حیث ابعاد امکانی توجه کرد. حتی می‌توان به یک انشاء ساده کودکانه نیز از همین منظر توجه کرد. گاهی برای تشویق مولد اثر اهمیت دارد. اما گاه توجه به ابعاد امکانی آثار، ضرورت اجتماعی و فرهنگی و تاریخی دارد. در بستر تفکر و کنش سیاسی منشاء اثر است. افق‌های تازه می‌گشاید یا پیمودن مسیرهایی را تسهیل می‌کند. آنها چه دسته از آثار هستند؟ ضرورت توجه به جوانب امکانی آثار، به متونی اختصاص دارد که در سطح گسترده تصویر و ادراکی را عمومی کرده‌اند و به امکانی شایع برای مواجهه با امور مواجه شده‌اند.

ابتدا اجازه دهید به یک گرفتاری عمومی شده این روزها توجه دهم. ما طی سال‌ها و دهه‌های اخیر، بیشتر به نقد و طرد و انکار خو کرده‌ایم. به محض اینکه با یک باور شایع مواجهیم، تصورمان این است که باید فوراً دست به کار نقد و طرد و انکار تام آن شویم. تصورمان این است با از ریشه کندن یک باور شایع یک رسالت تاریخی انجام داده‌ایم. اگر از منتقد شجاع و هوشمند و تیز و قدرتمند بپرسید، دوست عزیز آنچه را مورد حمله قرار دادی، مچاله کردیم و به زباله دان فرستادیم، بفرمایید به جای آن چه بگذاریم، و حال به چه نحو دیگر به مساله نظر کنیم، نگاه فقیه اندر سفیهی به شما می‌اندازد. به این معنا که من کارم را درست انجام دادم شما خودتان انتخاب کنید که چطور به جهان و امور نگاه کنید.

منتقد انکار گرای ما، توجه ندارد اگر چیزی به جای آنچه از میان برداشتی، نگذاری، از دو حال خارج نیست، یا اصولاً کار بیهوده ای می‌کنی و مخاطب توجهی به نقد تو نخواهد کرد، و یا اگر موفق شوی، رابطه مخاطب خود را با بخشی از جهان منقطع می‌کنی. مثلا ما در بسترهای فرهنگی و اجتماعی مان، رابطه با پدر یا مادر تابع الگویی خاص است. اگر کسی به این سنخ از رابطه منتقد باشد اما نتواند بگوید چه سنخی از رابطه با پدر یا مادر صحیح است، یا اصولا کسی به سخن شما گوش نخواهد داد و یا اگر بدهد و با شما همراه شود، اصولاً رابطه فرزندان و والدین آنها دچار اختلال و گسیختگی خواهد شد. آثار علمی نیز البته در سطحی بسیار کمتر از مثالی که زدم، چنین وضعی دارند. اگر متفکری به هر دلیل توانسته باشد الگویی از رابطه با امور پیرامونی را عمومیت ببخشد، نقد و انکار آن به شرطی رواست که بتوانی الگویی را جایگزین آن کنی.

آیا مقصود من این است که اگر جایگزینی برای یک الگوی تفسیر و فهم امور نداریم، به همان الگوهای عادت شده و متعارف شده بچسبیم؟ آیا مقصود من این است که اگر جایگزینی نیست، پس به اشکال موجود اتکا کنیم؟ توجه به وجه امکانی اثر، راه سوم است. توجه به وجه امکانی آثار، نه نقد و انکار تام است و نه پذیزش تام وضع موجود. توجه به وجه امکانی، توجه به زایش‌هایی است که با پذیرش الگوهای متعارف در دسترس ما قرار دارد و در این سال‌ها کمتر به آن توجه کرده‌ایم. با چشم پوشی از وجوه امکانی باورها و الگوهای شایع شده باور،عملاً به منتقدینی ویرانگر تبدیل شده‌ایم و مخاطبان ما در ذهن و زبان ما، خانه‌ای برای سکونت پس از ویرانی وضع موجود نمی‌یابند.

به علاوه توجه به وجه امکانی آثار، امکانی برای انباشت به وجود می‌آورد. این چه وضعی است که هر یک از ما دیگران را از بن و بنیاد انکار می‌کنیم و به فرض اینکه چیزی جانشین هم کرده باشیم، باید منتظر بمانیم دیگری با ما چنین کند. چرا نمی‌خواهیم کمی بر بنای یکدیگر توجه کنیم و از امکان‌های یکدیگر برای احداث آنچه در ذهن داریم استفاده کنیم؟ توجه به وجه امکانی آثار به نظرم این امکان را برای ما پدید خواهد آورد.

دکتر کاتوزیان از جمله متفکرینی است که در تولید یک ذهنیت جمعی در داخل و خارج از کشور از ایران، سهم ایفا کرده است. شما در کنار ایشان، به دو سه نام دیگر می‌توانید اشاره کنید که این قدرت را داشته‌اند. من با این تعابیر از ایشان تقدیر نمی‌کنم. در حال ستایش ایشان نیستم. فقط از یک امر واقع سخن می‌گویم. او به هر حال در تولید یک ذهنیت شایع جمعی موفق بوده است. بنابراین در این سخنرانی قصد دارم به امکان‌هایی در اندیشه ایشان اشاره کنم که می‌توانند بارور شوند و همانطور که نشان خواهم داد مغفول ماندن این وجوه پنهان شده، ناشی از ضعف‌هایی در نظریات خود ایشان است. تعبیر من این است که این بسته‌های فکری که مادیت پیدا کرده‌اند و عمومی شده‌اند، وجه سرمایه‌ای دارند. سرمایه‌ها را همیشه باید از این منظر محل توجه قرار داد که چقدر می‌توانند به کارهای تازه گرفته شوند و ارزش افزوده ایجاد کنند.

 

کاتوزیان و رقیبانش

دکتر کاتوزیان، دو دسته رقیب دارد: اول مارکسیست‌ها و دوم مدرنیست‌های ترقی خواه ایرانی. این دو رقیب، با همه تفاوت‌هایی که با هم دارند، در یک نکته همداستان بوده‌اند. هر دو متکی بر متافیزیکی از تحولات خطی‌اند. برای این هر دو، فرض بر این است که مسیر پیشاپیش خطی وجود دارد که در هر جا و هر موقعیت و هر فضای تاریخی و فرهنگی اعتبار تام دارد. این سنخ تفسیرهای خطی از تاریخ ایران را می‌توان منظرهای زمان محور نام نهاد. 

بخش مهمی از تئوری‌های مدرن که در فضاهای دانشگاهی ساخته است علی‌الاصول متکی بر زمان هستند. تاریخ اساسا گاهی به همین معنا فهمیده می‌شود. وقتی از تاریخ سخن به میان می‌آید، قرار است از معنی‌دار بودن نسبت رویدادها بر حسب توالی زمانی آنها بحث کنیم. تاریخ غایتی دارد و این وجه غایی عام و جهانشمول است. حال اگر چپ باشید، فرض تان بر این بوده است که تحولات تاریخی ایران، ترجمان تحولات طبقاتی و طی منزلگاه‌های تاریخی به سمت ظهور پرولتاریا و انقلاب سوسیالیستی است. اگر مدرنیست ترقی‌خواه بوده‌اید، فرضتان بر این است که تحولات تاریخی ایران، به سمت مدرن شدن و ترک منزلگاه‌های سنت است. فرض بر این است که ما تطور گام‌به‌گام به سمت یک غایت می‌رویم. دکتر کاتوزیان از معدود نویسندگان ایرانی است که شما با خواندن آثارش، از این وجه غایتمندی و زمان محوری به بیرون پرتاب می‌شوید. احساس می‌کنید آن غابت‌مندی وجود ندارد؛ آن غایت‌مندی که بتوانی خط تطور گام و گام را به پیش ببرید.

از دست رفتن خط غایتمند زمان، تنها شرط توجه به مکان است. توجه به مکان، در الگوهای علمی رایج در باره تحولات تاریخی از دست می‌روند. ما در پرتو نقدهایی که کاتوزیان بر منظرهای چپ و مدرنیستی عرضه می‌کند، امکانی برای منظرگاه مکان محور پیدا می‌کنیم. واقع قضیه این است که علاوه بر زمان، چیزی هم به عنوان مکان موضوعیت دارد. ولی در مطالعات دانشگاهی و بخش مهمی از تئوری‌های فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مقوله مکان مغفول می‌ماند. مقوله مکان یعنی همه آن متغیرهایی که علی‌الاصول قواعد و ضوابطی درون باش دارند. از هیچ قاعده عام بیرونی تبعیت نمی‌کنند. مجموعه‌ای از متغیرها وجود دارند که واجد خصائص یک سامان فرهنگی خاص هستند.

اجازه بدهید با تعبیری دیگر عرض کنم. در روایت‌های زمان محور، تحولات تاریخی اقالیم متفاوت، بر الگویی بیرونی استوارند. شما الگویی از تحلیل و فهم و پیش بینی دارید که به جوانب خاص امور تاریخی بی توجهند. با منطقی بیرونی به تحلیل امور می‌پردازید. انگار رویدادهای تاریخی سنخ و گوهر خاص و متعلق به یک اقلیم و موقعیت خاص ندارند. قاعده‌‌ها، مثل دست‌های نیرومند اهورایی بر امور حاکمند. هستی‌های فرهنگی و تاریخی، درونی تهی دارند و به حسب غایات از پیش ساخته شده، به سمتی هدایت می‌شوند. در مقابل فهم مکان محور امور، بر ثقل خاص و ویژه امور توجه دارد. خالی از هر پیش داوری غایت شناختی، این امکان را فراهم می‌کند تا امور در مختصات تاریخی و فرهنگی خودشان، شخصیت خودشان را نشان دهند. سمت و سو و ویژگی‌های ممتاز خود را بروز دهند. به این معنا، فهم مکانی، به معنای فهم درونی و درون باش استوارند.

البته ما در دورانی به سر می‌بریم که این هر دو الگو را کنار یکدیگر باید به کار بگیریم. بسیاری از تحولات، با همان الگوهای تک خطی قابل تحلیل‌اند. اما بسیاری از امور در اشکال خطی فهم پذیر نیستند. آنها را باید با منطق دوری و مکانی و درون باش تحلیل کنید. اینها دو صورت بندی هستند که درهم تلاقی می‌کنند. گاه تحولات خطی است که تحولات دوری را می‌شکنند و دایره‌ها شکسته می‌شوند، حالت بیضی پیدا می‌کنند یا نیم دایره‌های درهم رفته می‌سازند. گاه نیز تحولات دوری و مکانی، تحولات خطی را دستخوش شکستگی می‌کند، خطوط را منحنی می‌کند، یا خطوط را به پاره‌ خط‌های در هم شکسته تبدیل می‌کند. ما در فضای آمیخته‌ای به سر می‌بریم. قادر نیستیم تماما این دو سنخ را از هم تفکیک کنیم.

آثار دکتر کاتوزیان از این حیث حائز اهمیت است که اسطوره تحولات خطی مطابق با روایت‌های جپ یا مدرنیسم ترقی خواه را می‌شکند. ما را متوجه این نکته می‌کند که آنچه در جایی دیگر مقتضیات تحولاتی را سبب شده اینجا وجود ندارد. از طبقه و قدرت و اقتصاد خاص سیاسی اینجا سخن به میان می‌آورد تا مخاطب را متقاعد کند،  که نه تحولات منزل به منزل روایت‌های مدرنیستی اینجا موضوعیت دارد نه تحولات مورد انتظار متفکران چپ.

 

ضعف کاتوزان برای زایش امکان‌های نظریه‌اش

کاتوزیان یکی از بهترین روایت‌هایی است که امکان فراروی از نظریه‌های زمان محور را فراهم می‌کند. اما مجموعه آثار دکتر کاتوزیان ماده زیادی برای تحلیل مکان محور برای خوانندگانش فراهم نمی‌کند. در واقع روایت زمان محور را خوب سلب و نقد می‌کند ولی مدل کارآمدی برای فهم ایجابی جایگزین نمی‌دهد.  تحلیل مکان محور، همان امکان نهفته است که دکتر کاتوزیان به ما می‌دهد اما در بستر کار خود ایشان این طفل زاییده نشده است. باید این نازاده را زایانید. نباید صرفا مخاطب را متهم کرد که چرا این امر زاییده نشده را نزایانده است. محدودیت و ضعفی در آثار کاتوزیان هست که این زایش را دشوار کرده است.

آنچه در کار کاتوزیان مانع زایش این طفل است وجود یک انتولوژی اجتماعی است. درک آنتولوژیک کاتوزیان گرهی است که باید گشوده شود. کاستی مهم نظریه کاتوزیان فهم فلسفی او از سرشت حیات اجتماعی است. در تحلیل تازیخی کاتوزیان اثری از نقش زبان، فرهنگ و متغیرهای معنایی نیست. کاتوزیان درکی تماماً عینی از حیات اجتماعی دارد. او به طور مستقل وارد بحث فلسفی از چیستی حیات اجتماعی نشده است. اما می‌توان از متون ایشان این فهم را استخراج کرد که جامعه چیزی جز ارتباط جمعی جهت تامین سازوکارهای مادی معاش و تداوم  و بقاء فیزیکی نیست. تحلیل کاتوزیان از مشخصات اقلیمی جامعه ایرانی و  کمبود آب، بنیادی است که بر اساس آن، فقدان طبقات اجتماعی، قدرت بی بدیل دولت، فقدان اریستوکراسی زمین دار، و طبقات فئودالی و فقدان نظم اجتماعی از نوع بورژوایی و نظام اقتصاد سرمایه داری توضیح داده می‌شود. حاکمیت استبداد و نظریه جامعه کلنگی بر اساس همین فهم عینی از حیات اجتماعی ساخته می‌شود. به نظر اینجانب، همراه کردن روایت کاتوزیان با فهمی بیناذهنی از حیات اجتماعی می‌تواند نظریه کاتوزیان را به سمت زایش امکان‌هایش پیش ببرد.

 

بسترهای زایش امکان‌های مغفول کاتوزیان

بازسازی کاتوزیان با تکیه بر نظریات جان سرل یا پیتربرگر و لوکمان امکان پذیر است. کافی است هستی شناسی کاتوزیان را دگرگون کنید. فرض کنید که جامعه همانقدر که یک هستی مادی است، یک هستی زبانی نیز هست. همانقدر که بر نیازهای متقابل معیشتی و زیستی استوار است، بر نمادها و باورهای سمبلیک و صورت‌بندی‌های آگاهی و شناخت تاریخی نیز استوار است. همانقد که جامعه جسمانیتی در اقتصاد سیاسی دارد، روحی نیز در صورت بندی باورهای تاریخی خود دارد.

جالب توجه است که دکتر کاتوزیان همانقدر که تاریخ دان و آگاه از اقتصاد سیاسی در بستر تاریخی ایران است، به ادبیات و تاریخ فرهنگی ایرانی نیز وقوف دارد. من صلاحیت ارزیابی قوت و ضعف این آثار را ندارم. اما به هر حال کاتوزیان یک منتقد ادبی شناخته شده است. آثار متعدد او از بررسی اسطوره‌های ایران باستان گرفته تا آثار نویسندگان معاصر ایرانی گواهی بر این مدعاست. اما نگارنده در آثار او نسبتی میان کاتوزیان منتقد ادبی و کاتوزیان نظریه پرداز تاریخی نیافته است. این نکته ممکن است ناشی از عدم احاطه تام من به تمام آثار این محقق ایرانی باشد. اما نگاه بیناذهنی به حیات اجتماعی می‌تواند نقطه تلاقی خوبی میان این دو کاتوزیان برقرار کند و نگاه صرفا فیزیکالیستی و مادی را تعدیل کند.

به عنوان نمونه عرض می‌کنم، اگر کاتوزیان اثبات می‌کند که قدرت در فضای جامعه ایرانی، مهار شدنی نیست و طبقات اجتماعی برای مهار قدرت وجود ندارند، اگر مالکیت به شیوه غربی جایگاهی برای ساختار بخشی به جامعه ایرانی وجود دارد، پس چه چیز جامعه ایرانی را در بستر تاریخی‌اش تثبیت کرده است؟ به هر حال نمی‌تواند ساختارهای با ثبات قدرت سیاسی در ایران را انکار کرد. شاید بتوان با کمک گرفتن از روایت‌های سرل و برگر و لوکمان گفت که اینجا به جای آن بسترهای مادی قدرت که کاتوزیان در اقتصاد سیاسی غرب جستجو می‌کند، باید امور بیناذهنی را جستجو کرد. مثلا صورت بندی‌های الهیاتی نگاه به خویش و به جهان، جایگزینی برای آن امور مادی و متعین غربی است.  

نحو ظهور خداوند در صورت بندی‌های متعدد آگاهی، ساختارهای متعدد قدرت و سلسله مراتب اجتماعی تبلور دارد. اگر قدرت آنجا بر زمین استوار است، اینجا پایه قدرت را باید در آسمان یافت. هر چقدر در غرب، ثبات و بی ثباتی بر اساس سویه‌های اقتصادی قابل توضیح است، اینجا ثبات و بی ثباتی بر اساس صورت بندی‌های ظهور خداوند توضیح دادنی است. البته همه چیز منحصر به الهیات نیست اگرچه به نظر من، از همه مهم تر است. اما می‌توان در کنار الهیات به سایر وجوه فرهنگی، ساختارهای تثبیت شده آگاهی، نحوه ارتباط و تفسیر اقلیم و محیط و سایر مولفه‌های فرهنگی را به معادله افزود.

 

سخن آخر

آثار دکتر کاتوزیان با همه ضعف‌ها و قدرت‌هایش، بستری است برای زایش امکان‌های تازه به تاریخ فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ایران. من به کمک آثار کاتوزیان این امکان را پیدا می‌کنم که به دور از ادراکات غایتمند شایع شده، به تاریخ فرهنگی ایرانیان و ساختار قدرت نظر کنم. کاتوزیان به درستی نشان می‌دهند که اینجا قدرت خانه‌ای در زمین ندارد. تا جایی که به تحلیل ساختارهای اقتصاد سیاسی مربوط می‌شود، اینجا نظم را در ساختارمندی اقتصادی و طبقات متعین اجتماعی جستجو نکنید. رویدادها ارتباطی خطی با هم ندارند. اگر هم دارند همانقدر که در غرب نمودار می‌شود سرراست و ساده نیست. اینجا چیزی و مناسبات و قواعدی هست که خطوط را در هم می‌ریزد. ممکن است به ظاهر و بر حسب آمار و ارقام، امور از جایی به جایی و بر حسب تامین غایتی حرکت کند.  اما تحلیل‌های کاتوزیان به من می‌گوید خیلی این خطوط را جدی نگیرید. آنها ممکن است گمراه کننده باشند. ممکن است رویدادها سویه ای در زیر داشته باشند که در بالا دیدنی نیستند.  

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی