زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

سقف گلین یک کاروانسرای بزرگ

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ب.ظ

اصلاح طلبان یک جریان فکری و سیاسی‌ بودند که با انتخابات زاده شدند، با انتخابات زیستند، و هنوز هم همه امیدشان صندوق رای و انتخابات است. اما این همه وابستگی به صندوق انتخابات، عوارض فراوانی به بار آورده است. در این یادداشت، به عوارض ناشی از زاده شدن و زیستن در دغدغه و هیجان انتخابات خواهم پرداخت.

 

اصلاح طلبان و انتخابات

تولد یابی اصلاح طلبان ناشی از شکاف در ساختار قانونی و ساختار حقیقی نظام جمهوری اسلامی است. از حیث ساختار حقوقی، نظام جمهوی اسلامی دو پایه است. یک پایه نظام سیاسی اسلامیت است، و یک پایه دیگر جمهوریت. هیچ نظریه قابل قبولی برای سازگاری تام این دو جزء وجود ندارد. اصولا کنار هم قرار گرفتن این دو جزء بیشتر یک ضرورت عملی است تا نظری، و البته به نظرم هنوز هم کم و بیش این ضرورت عملی پابرجاست. تحلیل ساختار حقوقی به روشنی اثبات می‌کند اسلامیت نظام بر جمهوریت‌اش در موضع عمل اولویت پیدا دارد. به ویژه اگر قرار باشد متکی بر سازمان روحانیت باشد، و با دستگاه بوروکراتیک و ساختار نظامی و رانتیر یک نظام سیاسی پیوند حاصل کند. با همه این‌ها، جمهوریت جزء حقوقی تفکیک ناپذیر وحذف نشدنی جمهوری اسلامی است و بسترساز تولید شکاف در درون نظام سیاسی.

اصلاح طلبان، حاصل همین ناسازه در درون سازمان حقوقی جمهوری اسلامی‌اند

اما اصلاح طلبان، تنها مصداق حیات سیاسی حاصل از آن شکاف نیستند. هر چه جزء اسلامیت نظام، بر یک بنیاد از پیش نوشته شده با نام اسلام و شریعت و سنت دینی استوار است، جزء جمهوریت، متکی بر هیچ بنیادی نیست. جمهوریت، به مردم، تحولات آن به آن آنها، خواست‌ها و تمنیات و رنگ‌های متنوع درونی آنها متکی است. ظهور نسل‌های جدید خود یک پدیده مضاعف است که هر آن وضعیت را متغیر و متفاوت می‌کند. بنابراین نظام سیاسی هر چه در بعد اسلامیت‌اش، بیشتر و بیشتر به بنیادها باید اتکا کند، در بعد جمهوریت‌اش، باید مثل کشتی بی لنگر هر آن به این سو آن سو رود.

اینکه چگونه می‌توان میان این دو بعد ناسازگار، سازگاری ایجاد کرد، به نظرم هیچ پاسخ عقلی و منطقی وجود ندارد. تنها باید انتظار داشت، نظام سیاسی هر روز با یک دشواری تازه در ساماندهی به امور خود مواجه باشد و مقوله مشروعیت سیاسی خود را هر روز در مهلکه تازه‌ای ببیند و دست به کار راه حل تازه‌ای برای حل یک مشکل تازه شود.

به هر حال اصلاح طلبان در میان گرایش‌های بالقوه و بالفعل ناشی از مقوله جمهوریت، یک گرایش خاص به شمار می‌روند. اصلاح طلبان حاصل یک تلاش در درون نظام سیاسی، برای تقویت موضع و موقع جمهوریت هستند. پشتوانه ایدئولوژیک مشخصی هم داشتند. آنها در تداوم سنت روشنفکران دینی، تلاش داشتند در ترکیب اسلامیت و دمکراسی، سهم دمکراسی را بیشتر کنند، در ترکیب اسلام و جهان جدید، بار عقلانیت جهان جدید را پررنگ تر کنند، در ترکیب میان سنت و مدرن، بیشتر مدرن باشند. به هر حال، وضعیت اصلاح طلبان نخستین همان وضعیت جمهوری اسلامی بود با تعارضات عملی و نظری مشخص آن.

اصلاح طلبان بر اساس آنچه از آن برامده بودند، مرزهای جمهوری اسلامی را کمی گسترده تر کردند. اما جزئی از سازگاری‌ها و ناسازگاری‌های درون نظام جمهوری اسلامی بودند.

آنچه در این میان مساله انگیز شد، صندوق انتخابات بود. در سال 1376 آنها که امروز رهبران اصلاح طلبی خوانده می‌شوند، صرفا برای یک آزمون اولیه وارد انتخابات شدند. حکم دانش آموزی داشتند که برای آماده سازی خود در سال‌های بعد، در کنکور آزمایشی شرکت می‌کند. اما چه اتفاقی برای آن دانش آموز خواهد افتاد اگر یکباره مشاهده کند تصویرش در صفحه اول روزنامه‌ها به عنوان شاگرد اول و ممتاز منتشر شده است؟ این وضعیت اصلاح طلبان بود. با بیش از بیست میلیون رای، در انتخابات پیروز شدند.

همه مشکل اصلاح طلبان، ناشی از عدم تحلیل از مقومات و مشخصات آن پیروزی بود.

بخش نامعلومی از آن همه رای، به کسانی تعلق داشت که اعتقادی به مواضع اصلاح طلبان نداشتند. تنها رای داده بودند چون در صورت پیروزی آنها، امکان و فرصتی پیدا می‌کردند و فرصت تنفسی می‌یافتند. اصلاح طلبان به واقع در وضعیت دشواری افتاده بودند. آنها با مواضع و موازین مشخص، اینک نماینده نیروهای متکثری بودند که حدود و ثغور روشنی نداشتند.  

اصلاح طلبان از همان روزهای نخست به یک دشواری افتاده بودند که هیچ وقت به درستی در باره آن نیاندیشیدند: آنها موازین و مواضع معینی داشتند و از درون نظام سیاسی و تعارضات آن برآمده بودند اما اینک نماینده رایکال‌ترین نیروهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی بودند. آنچه از آن برآمده بودند، به آنها امکان‌ها و محدودیت‌های معینی می‌داد این که امروز به آن دچارآمده بودند، بیرون از دایره امکانات هر نیروی متصور سیاسی بود و نیازمند تمهیدات نظری و عملی مشخصی که حلال مشکلات ناشی از این تعارض باشد.

 

پی آمدهای ناشی از نیاندیشیدن به مشکل

اصلاح طلبان از جمهوری اسلامی برآمده بودند بنابراین مشکلاتشان را هم مانند نظام جمهوری اسلامی حل کرده و  می‌کنند: آن را به عهده زمان و تعویق می‌اندازند و فعلا توکل می‌کنند به خدا. نیاندیشدن به مشکل در عمل، به معنای تسلیم شدن به منطق صندوق آراء بود. و امان از صندوق آراء. صندوق رای اصلاح طلبان را به یک پدیده وابسته به صندوق تبدیل کرد.

پدیده حاصل از انتخابات، به خودی خود، یک غایت بیشتر ندارد: کسب و جلب بیشترین رای ممکن.

آنچه در نتیجه یک انتخابات مهم است، برد در نتیجه شمارش آراء است. مردم در چشم و دل یک جریان سیاسی به منزله معدن تولید رای دیده می‌شوند. جریان سیاسی به یک عدد نهایی پس از شمارش آراء فکر می‌کند. مهم نیست چه کسی رای می‌دهد و چه نیتی در دل دارد، مهم این است که به هر حال به آنکه تو می‌خواهی رای می‌دهد. آنکس که عدد طلایی برد در نتیجه شمارش آراء را کسب می‌کند، این موقعیت را پیدا خواهد کرد که در باره دلیل رای مردم بحث کند، از نیت‌های آنان سخن بگوید و تحلیل و تفسیرهای موید خود را به مردم نسبت دهد.

انتخابات نماد کالایی شدن امر سیاسی است. نیروی سیاسی خود را در معرض انتخاب مردم می‌گذارد، و مردم قرار است بخرند. مهم نیست چه کسی می‌خرد و چرا می‌خرد، مهم این است که می‌خرد. بنابراین نیروی سیاسی متولد پدیده انتخابات، رویی گشوده بر همگان دارد. خطر بزرگ برای یک نیروی متولد انتخابات، تعریف خود و کشیدن مرز است. نیروی انتخاباتی، به همگان لبخند می‌زند. هیچ چیزی جز میل فروش رای ندارد. همه در خانه او جای دارند. همه باید خود را در آیینه او ببینند.

حتی کسانی که به او بد و بیراه می‌گویند، به شرط رای به نفع نیروی متولد شده در میدان انتخابات، مطلوب و مقبول و خودی‌اند. رای بدهند مهم نیست کیستند و چه می‌گویند.

اصلاح طلبان علی الاصول حاصل انتخابات‌اند و بنابر نقطه عزیمت خود خصوصیات بالا را دارند. حال همه خصوصیات دیگرشان را در پرتو این خصیصه اصلی می‌توان فهم و تفسیر کرد. دستگاه ایدئولوژیکی بر این وضعیت استوار کرده‌اند با هدف زنده نگاه داشتن انتخابات و بسط و تقویت آن. مضمون این دستگاه ایدئولوژیک، نباید دقیق و مشخص و ملموس باشد. دقیقا به این دلیل که قرار است اقشار و طبقات متکثر و ناهمرنگی جذب شوند، باید به  نحوی انتزاعی تولید شود. نامشروط باشد به تعلقات طبقاتی، جنسیتی، دینی، قومی و ....چتر فراگیری بگسترد و همگان را مخاطب خود بشمرد.

آنها در عمل به همه چشم دارند قطع نظر از آنکه کیستند: می‌توانند خواهان حمله آمریکا به ایران باشند. می‌توانند در مقابل جمهوری اسلامی، از سلطنت دفاع کنند، می‌توانند دین ستیز باشند. اگر رای می‌دهند چه  اهمیتی دارد که کیستند و چه می‌گویند. اصولا نیروی زاده شده در انتخابات، دیدگاهی شامل پیدا می‌کند و هیچ منع و مرزی را بر نمی‌تابد.

دمکراسی خواهی‌شان بر اساس کارکرد، تمنا از مردم است. تمنا برای اعتماد به آنها. تمنا برای امید بستن به آنها. کمتر ابلاغ کننده پیام‌اند، کمتر مدافع سرسخت هیچ اصل و ارزش خاصی هستند، بیشتر تبلیغات می‌کنند و جاذبه می‌افکنند. از یک مشتری نیز صرف نظر نمی‌کنند وای به حال آنکه یک مشتری خاص خود مشتری زا باشد و بتواند همراه خود ده‌ها نفر را پای صندوق آورد.

همین وضعیت وجه ایدئولوژیک اصلاح طلبان را هر روز میان تهی تر و بی معنا تر کرده است. بی معنا شدن  به راز و رمز قدرتمند شدن آن ها ربط داشته است در میدان سیاست نیز در انتخاب قدرت و معنا، معلوم است که کدام باید انتخاب شود. معنا زدودگی برای قدرت مندتر شدن انتخاب اصلاح طلبان بود.

تکیه بر صندوق رای در ایران، برای اصلاح طلبان یک اقتضاء دیگر هم دارد و آن کسب رخصت از نظام سیاسی است. در نظام جمهوری اسلامی، کمتر حق ذاتی وجود دارد. مشارکت در انتخابات، مشروط به آن است که مسئولان نظام و نهادهای مستقر آن اجازه مشارکت یک نیروی سیاسی در انتخابات را فراهم کنند. البته در هر وضعیتی نظام سیاسی تحت فشارها و شرایطی است که به هر حال به نحوی رخصت دهی تن در می‌دهد. اما گاهی در نیمه باز است، گاهی در بسته است باید از پنجره سخن گفت، گاهی در بسته است باید از پشت در فریاد بزنی و گاه پاسخی بگیری و گاه نه. گاه خودت نباید سر و کله‌ات پیدا شود باید کسی را بفرستی چانه زنی کنی، پادرمیانی کنی و ....به هر حال کسانی امکان‌هایی برای کسب رخصت پیدا می‌کنند.

چنین است که ماجرای اصلاح طلبان هر روز بیش از پیش، در یک دوگانه کسب رخصت از بالا و تمنا از پائین می‌گذرد.

این در حالی است که رقیب اصلاح طلبان وضع متفاوتی دارد. با جدی شدن مقوله رای، آنها نیز در همین چاله انتخابات و دغدغه انتخابات افتاده‌اند. به هر حال انتخابات شرط مشروعیت مردمی نظام است و جناح اصولگرا نیز نمی‌تواند در صحنه خالی از سرمایه مشروعیت مردمی حیات داشته باشد.

اما آنها وضع متفاوتی دارند. اول اینکه آنها بیشتر بر وجه اسلامیت نظام تکیه کرده‌اند، بنابراین مساله کسب رخصت برایشان منتفی است. در درون نظام، سازماندهی، و پایگاه سازمان یافته معینی دارند. از همه مهم‌تر اینکه دکان فروش رای شان،  مشتریان دائم و پر و پاقرص دارد. آنها پایگاه اجتماعی معینی دارند. حتی اگر اکثریت نباشند، اما حتما جای دیگری برای خرید نمی‌روند. آنها می‌دانند اگر با هدف فروش بیشتر، مرزهای خود را بگسلند، مشتریان پر و پا قرص‌شان را ازدست می‌دهند بدون آنکه خیلی موفق باشند که مشریان دیگران را جلب کنند.

آنها در کسب اکثریت رای همیشه مشکل دارند، اما تلاش می‌کنند با کنترل نظام رخصت‌دهی، فرصت‌های رقیب را کم کنند.

وضعیت اصلاح طلبان را تماشا کنید: مقتضیات کسب رخصت، آنها را به دو گروه تقسیم کرده است. آنها که به کارکرد تمنا تعلق دارند و قدرت کافی دارند در جلب رای مردم. آنها همان اصلاح طلبان نسل اولند و چهره بارزشان سید محمد خاتمی. اما باب رخصت به رویشان مسدود است بنابراین گروه تازه‌ای در میدان ظهور کرده‌اند که باب رخصت به رویشان گشوده است. اما در جلب رای مردم ناکامند بنابراین خود توان ایستادن روی پای خود ندارند. باید در سایه آن کسانی ظاهر شوند که قدرت جلب رای مردم را دارند.

مقتضیات کسب رخصت، معنا زدودگی اصلاح طلبان را دوچندان کرد. آنها یکبار برای زیر پوشش آوردن تنوعات جامعه سیاسی، هر چه بیشتر و بیشتر جناح‌های رادیکال، گرایشات فرهنگی را زیر پوشش آورده بودند این بار ناچار شدند برای بسط میدان کسب رخصت، وارد جناح رقیب خود شدند و یکباره کسانی در فهرست‌های انتخاباتی‌شان ظاهر شدند که غیر قابل پیش بینی بود. به فهرست اصلاح طلبان در انتخابات هفتم اسفند خبرگان و مجلس توجه کنید.

اصلاح طلبان نخستین، وضعیت عجیبی پیدا کرده‌اند. چتر معنایی‌شان، امروز همه را در بر می‌گیرد. به ندرت جناح و نیرویی وجود دارد که از دایره تعریف اصلاح طلبان بیرون باشد. وجه مضحک ماجرا این جاست که بخش مهمی از آنها که چتر معنایی اصلاح طلبان شامل آنها می‌شود سال‌هاست که به اصلاح طلبان بد و بیراه می‌گویند و از آنها تبری می‌جویند. اما این چتر برداشته نمی‌شود. اصلاح طلبان با هیچ کس  مرز بندی نمی‌کنند اما کسان بسیاری که زیر چترند با آنها مرتب مرزگذاری می‌کنند. فحش و ناسزا تحویل می‌گیرند لبخند تحویل می‌دهند.

این وضعیت مضحک، قابل فهم است. دایره مجاز کسانی که می‌توانند کسب رخصت کنند محدود است و بسیاری ازآنها که بالاخره برای خروج از فشار، به تحولی هر چند اندک درانتخابات چشم دوخته‌اند اخر کار باید بیایند و زیر چتر اصلاح طلبان رای دهند.

 

این وضعیت دوام نخواهد داشت

به نظر می‌رسد این وضعیت غیر قابل دوام‌ است. اصلاح طلبی امروز فاقد معنای نخستین است. منطق حیات سیاسی شان، آنها را به بی معناتر شدن محکوم کرده است. واضح است که این وضعیت دوام نخواهد داشت. آنها به جای آنکه ملجاء و و افق امیدی باشند، بیشتر واسطه موقتی فرار از یک وضعیت بدتر برای مردم‌اند. مثل امکان خندیدن‌ هستند در یک فضای عصبی. بنابراین به خودی خود موجودیتی ندارند.

شاید اصلاح طلبان امروز کارکردی جز آن ندارند که پل ورود قدرت طلبانی باشند که بدون آنها و نام و برند سیاسی آنها، به چیزی شان نمی‌خرند

اصلاح طلبان نیازمند بازیابی خود هستند. این اتفاق نخواهد افتاد مگر با بازتعریف مبانی ایدئولوژیک‌شان، ساماندهی به خود بر مبنای یک برنامه استراتژیک و هویتی خاص و مرز گذاری با رقیبانی که بیرون از قلمرو آنان حیات سیاسی دارند.

اصلاح طلبان، تا کنون همه را پوشش داده‌اند و نماینده همه بوده‌اند باید خود را آماده وضعی کنند که دیگر نماینده هیچ کس نیستند و هیچ کس در چتر پوشش‌شان قرار ندارد. اگر همینطور ادامه دهند باید وضعیت خود را ببینند در حالیکه سقف گلین کاروانسرای بزرگی بوده‌اند و اینک هیچ کاروانی در آن اقامت نمی‌کند همه برای تماشا می‌آیند و می‌گذرند.   

 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۵)

سلام ، از خوانندگان علاقه مند به مقالات شما هستم، اگر درست یادم باشد در هر ۳ انتخابات پر ماجرای کشور وبلاگ انتخاباتی داشتم، البته نه خیلی هم موازی، به هر حال، این مطلب اخیر شما بازخوانی روشنی از برداشت هایی بود که به نوعی در همان زمان کارزار انتخاباتی حس می کردم، دیدگاه را با نوعی همدلی پی گرفتم، از خواندنش لذت بردم، با ذکر نام و منبع و با کمال احترام مقاله را در صفحه فیس بوکم بازنشر میکنم، در صورتی که این امر مورد موافقت شما نیست به مجرد دریافت نظر شما آن را حذف خواهم کرد، در عین حال در صورت اجازه نشر آن بسیاری دیگر را هم دل و همراه خواهید یافت ، متشکرم 
سلام. درواقع غیریت سازی اصلاح طلبان وجود ندارد و همین باعث شکسته شدن آرا و کم اهمیتی شان در عرصه عمومی شده یا ممکن است بشود. گفتمان مختص به اصلاح طلبی برخلاف گروهها یا جناحها وجود ندارد.
  • محمد علی سوری
  • با سلام خدمت استاد کاشی

    ما در یک نظام، تئوکراتیک اقتدارگرای انتخاباتی قرار داریم  که اسلامیت نظام را در ارتباط با ابعاد تئوکراتیک و اقتدارگرایی قرار داده است . اصولگرایان موفق شده اند در حول این نوع از نظام سیاسی حدود معنایی خود را تعریف و مشخص نمایند و همواره آن را حول سه محور در عرصه عملی به کار گیرند:1) تزلزل و بی قرار کردن گفتمان اصلاح طلبی 2)غیریت سازی و به حاشیه رانی آن 3) ایجاد موقعیت  سوژگی برای نیروهای حامی گفتمان اصلاحات .

    عامل اول بدلیل اینکه نیروهای اصلاح طلب حدود معنایی گفتمان خود را تعریف نکرده اند و همواره به صورت عناصر پراکنده معناهایی متفاوت ارائه داده اند باعث شده که اصول گرایان موفق شوند گفتمان آنان را دچار تزلزل نمایند. عامل دوم بدلیل اینکه گفتمان حاکم از سازماندهی و پایگاه اجتماعی مشخصی برخوردار است موفق شده که امر سیاسی را کالایی سازد تا بتواند شرایطی را ایجاد نماید که اصلاح طلبان جهت بازی سیاسی مجبور باشند کسب رخصت نمایند تا بدینوسیله مشارکت سیاسی آنها محدود شود و نتوانند به غیریت سازی گفتمانی اقدام نمایند و تشخص یابند. عامل سوم که بیشتر در ارتباط با میزان ساماندهی و سلطه جریان حاکم است متوجه شده است که اگر اصلاح طلبان فرصت بازی آزاد در عرصه قدرت یابند می توانند در برابر آن مقاومت نمایند لذا چاره را در این یافته که فرصت خارج شدن از شرایط سلطه را به سوژه های اصلاح طلب ندهد.

    جمهوریت به عنوان شکل نظام سیاسی اگر دارای نظام گفتمانی و معنایی مشخصی نباشد پوچ خواهد بود لذا اصلاح طلبان باید یک معنای منسجم را برای آن تعریف کنند تا بوسیله انتخابات به تحکیم آن بپردازند . این در حالی است که آنها با سیالیت بیش از حد معناها و گوناگونی آنها مفهوم خاصی از دموکراسی و جمهوریت را ارائه نداده اند و خود این امر باعث شکل نگرفتن هژمونی گفتمانی آنها حول دموکراسی است. دلیل اصلی این که امر سیاسی کالایی شده است ، این است که معنای گفتمان اصلاح طلبی به غیریت سازی نپرداخته است و این در حالی است که یکی از شرایط اصلی تعین گفتمانی و شکل گیری جنبش ها غیریت سازی جهت وارد نشدن معانی متفاوت است . در شرایط ضعف غیریت سازی، انتخابات که اصلی ترین روش کسب قدرت توسط اصلاح طلبان است کالایی می شود و ارتباط روند ساز و نهادینه گر آن با جامعه مدنی دچار تحریف می شود و جمهوریت و دموکراسی را تقویت نمی کند . صنعت فرهنگی اصولگرایی در کشور ما همواره سعی دارد که معانی مورد نظر اصلاح طلبان را ابهام زده کند تا بتواند با تحریف رابطه آن با نیروهای حامی اصلاحات به صورت توده وار فضا را برای خرید آراء فراهم نماید و اصلی ترین روش جلوگیری از این نابخردی تکنیکی حاکم بر فضای اجتماعی ، تعریف معانی به صورت مشخص و غیریت سازی است.

    استاد با گفته شما موافق هستم که " اصلاح طلبان باید حوزه معنایی خود را بازتعریف نمایند "، زیرا اگر عرصه معنایی آنها دقیق نباشد زمینه برای شلوغ شدن پوپولیستی فضای بازی سیاسی فراهم می شود و در این شرایط نیروهای اصول گرا به بهانه ایجاد آرامش و وحدت و پاسداشت آرمان ها و ارزش ها ، کل حوزه بازی سیاسی را اشغال می نمایند و از این طریق و بر شانه اصلاح طلبان مشروعیت می یابند. امر سیاسی حالتی سیال دارد ، زمانی آرمان سیاست ایجاد سعادت و فضیلت بود، در دوره دیگر کسب رضایت خدا، در دوره دیگر ایجاد بیشترین سعادت و... امر سیاسی با توجه به عرصه عملی سیاست معانی مختلفی می یابد. اصلاح طلبان علاوه بر عرصه معنایی و گفتمانی باید عرصه عینی و عملی فعالیت خود را دقیقا مرزگذاری نمایند تا نیروهای مخالف بنام آنها وارد بازی نشوند و انتخابات که باید روند های سیاسی را نهادینه نماید ، کالایی نکنند .

    نخبگان و نیروهای حامی اصلاحات باید دقیقا بدانند چه چیزی می خواهند، خواهات چه تغییراتی هستند، با چه ابزاری و با چه معانی ای .

    پاسخ:
    جناب سوری عزیز خیلی از کامنت عالمانه تان بهره بردم کاش بیشتر در این باره بنویسید البته در فضاهایی پر مخاطب تر ، شاید گوش شنوایی پیدا شود 
    با سلام خدمت استاد
    ما در یک نظام، تئوکراتیک اقتدارگرای انتخاباتی قرار داریم.... چرا اینقدر پیچ وتاب ،سیاست که فلسفه نیست!
    آقای دکتر  اصلاح طلبی این نیست که هرکسی از ظن خود شد یارمن ،اما متعلق ودر چنبره هیچ کس نیست( حتی آسیدمحمد خاتمی  عزیز) مگر فعالان نخبه سیاسی که  مخالف افراط گرایی  چپی و راستی هستند و قدر مشترک تمام آنها  پویش به عقل گرایی  در پایین  ومحافظه گرایی و دوری از اندیشه ورزی بیهوده   است وشاید همین مسیر اصلاح باشد اما به نظر می رسد که نگاه فلسفی وعمیق به اصلاحات حداقل فعلا باید به محاق برود تا منفعت طلبان وکوته نظران وانقلابیون مجال خود نمایی در مقابل آن واستفاده از آن نداشته باشند
    پاسخ:
    دوست عزیز مساله در چنبره بردن اصلاحات نیست. مساله این است که اصلاحات به همان روال که در سال هفتاد و شش متولد شد، مشخصات و مرزهای معینی داشت و دیگران نیز اگر به آن پیوستند با حفظ مرزها وملاحظات آن پیوستند. اما در حال حاضر این اصلاح طلبان هستند که باید ملاحظات همه دیگران و رنگ های سیاسی را تحمل کنند . دیگران هم می توانند به روال خود اصلاح طلب باشند. اما قدرتی که اصلاح طلبان در چانه زنی در درون نظام سیاسی دارند نباید به اعتبار حاشیه های رنگارنگ پیوسته به آن به تحلیل رود. مساله از دست نرفتن امکانی در فضای سیاسی ایران است. شاید لازم باشد جریان های گوناگون اصلاح طلب، ضمن همکاری در شرایط مقتضی، مرزهای خود با هم را روشن کنند
    باسلام وعرض احترام.اصلاح طلبان در سال ۷۶ هم طیف وسیعی از گروهها راشامل میشدند  علیرغم نظر شما ،از کارگزاران تا سازمان مجاهدین و از مجمع روحانیون تا جمعیت زنان . همه در یک نتیجه مشترک بودند.باوجود اینکه سید محمد خاتمی از اعضای مجمع بود ولی با خیلی از اعضا ی مجمع روحانیون در برخی زمینه ها اختلاف نظر جدی داشت.فرمایش شما در بخش اول کاملا صحیح است که البته این بی برنامگی وفقدان استراتژی به کلیت نظام برمیگردد.
    پاسخ:
    همنطوره است. من عرض کرده ام که منطق انتخابات ایجاب کرده است که این طیف وسیع ذیل چتر اصلاح طلبان جا بگیرند. با منطق انتخابات این استراتژی غلط نبوده است. اما من فکر می کنم میدان دستخوش تغییراتی می شود و مقوله انتخابات دیگر قادر نیست کانون تحولات در ایران باشد. اصلاح طلبان باید خود را اماده صور تازه ای از مشارکت در عرصه سیاسی کنند که به نظرم این میدان تازه ایجاب می کند مرزهای هویتی خود را مشخص کنند 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی