نمایش بازی نکنید
مسئولان غافلگیر شدهاند. کاش نمیشدند. ممکن است تصمیم نادرست بگیرند و فاجعه بر فاجعه افزوده شود. درست مثل آنکس که هواپیمای مسافربری را موشک دشمن انگاشت، و ماشه را چکاند. بازهم ممکن است اشتباه کنید، آنچه در خیابانهای شهر میبینید، دشمن نیست، خطر ویرانگر نیست. فرصتی است که باید به مردم داده شود.
مردم عمیقاً عصبانیاند، گویی به انتها رسیدهاند. مصلحت سنجیها را کنار گذاشتهاند هر چه دلشان میخواهد به زبان میآورند. کاش اجازه دهند هر آنچه در دل دارند عیان کنند. کاش به جای سرکوب، حراست از امنیت آنها را برعهده میگرفتند تا هر آنچه در دل تنگ مردم است به زبان آورده شود. گسترده، آرام، بی هراس. آنها همه مردم نیستند، اما شرط احساس آزادی و امنیت خاطر همه مردمان هستند. چطور؟
داستان غم انگیز مسئولان و مردم یک داستان چهل ساله است. جمهوری اسلامی در بدو تاسیس خود اکثریت مردم را داشت. اقلیتی هم همراه نبودند. اقلیتی حقیقتاً کوچک. ادب حکم میکرد که نظام با تکیه بر اکثریت، حریم آن اقلیت را پاس دارد و احساس رضایت آنها را مد نظر قرار دهد. اما از همان روز نخست، اقلیت مورد طعن و تحقیر قرار گرفت. نظام اسلامی به تدریج نه بر مبنای تکیه بر اکثریت بلکه بر مبنای مشروعیتی که به خداوند نسبت میداد اقلیت ناهمراه را گمراه و طاغوتی و وابسته و نفوذی و خارجی نام نهاد. این نحو مواجهه، نه تنها اقلیت را طرد و انکار کرد، بلکه وجاهت اخلاقی اکثریت را هم لکه دار کرد. اکثریتی که این همه به اقلیت ناهمراه نامهربان است، در موضع ظلم و ستم کاری ایستاده است.
هر روز دایره آن اکثریت که در موضعی غیر اخلاقی ایستاده بود کوچک و کوچکتر شد و دایره اقلیت بزرگ و بزرگتر. جمهوری اسلامی هم این واقعیت را هر روز به نحوی ادراک میکرد. چنین بود که دیگر نه از موضع اکثریت، بلکه از موضع اقلیتی سخن میگفت که مشروعیتی الهی و قدسی دارد. به تدریج با واقعیتی تازه مواجه شدیم: یک اقلیت که نورچشمی خداوندند و یک اکثریت که طرد شده و شایسته تحقیر. همه دستگاههای تبلیغاتی نظام، در خدمت اقلیت قرار گرفت و اکثریت را مورد طرد و تحقیر قرار میداد. اکثریتی که تصور میشد نابالغاند و شایسته تربیت و نظارت و تنبیه.
این مردم که امروز در خیابان اینهمه خشمگین ظاهر میشوند، کمرشان از تحقیر شدن، نادیده گرفته شدن، کودک انگاشته شدن خمیده است. بگذارید هر چه میخواهند فریاد بکشند. خستهاند از وضعیتی که کسانی خود را نورچشمیهای خداوند بپندارند، از موضع حق تصمیم بگیرند، اجرا کنند و مردم را موظف بدانند شکر گذار باشند و عواقب تلخ آن را به جان بخرند. اشتباه تازه نکنید. بگذارید مردم هر چه میخواهند فریاد بزنند. این فریادها اگر بدانید باران تطهیر کننده است. نمایش بازی نکنید که همه چیز را بدتر میکند. وحشت نکنید. صبور باشید. تحمل کنید، تامل کنید. گاهی هم اگر گریهتان گرفت، گریه کنید.
اگر به صدای اکثریت تحقیر شده احترام بگذارید، آغاز تازهای است. یک بهار تازه در عرصه سیاست.
- ۹۸/۱۰/۲۳
یه جای خاموش کردن صدای معترضان بهتر است مسئولان به فکر مردم سیل زده سیستان باشند که زندگیشون روی آبه