زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

دولت¬های بدکردار و «فلسطینیان نگونبخت»

جمعه, ۱۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ب.ظ

تکمله­ای بر یادداشت اخیر دکتر محمد جواد غلامرضا کاشی در باره مسأله فلسطین

«ابوالفضل دلاوری»

دوست اندیشمندم جناب دکتر کاشی در واکنشی سریع  به اقدام اخیر دونالد ترامپ در خصوص مسأله فلسطین و اعلام قریب­الوقوع انتقال سفارت آمریکا از تل­آویو به بیت المقدس،  یادداشتی با عنوان « فلسطینیان نگونبخت» در کانال تلگرام خود منتشر کرده که مانند دیگر یادداشت­هایشان  علاوه بر این­که بیانگر حساسیت شدید و مسئولیت شناسی عمیق روشنفکرانه ایشان است حاوی نکات مهم و قابل تأملی است. ایشان به درستی از پیشروی­های فزاینده و توسعه طلبی­های بی پایان رژیم اسرائیل علیه مردم و سرزمین فلسطین و از  تکرار مکرر سیاست­ها و برخوردهای  «تحقیر آمیز» قدرت­های بزرگ، به ویژه  ایالات متحده طی چند دهه اخیر در مورد حقوق طبیعی و انسانی مردم فلسطین و سرانجام از تداوم و تعمیق مواضع منفعلانه و و تحلیل های توجیه­گرانه برخی از ناظران، به ویژه بخشی از نیروهای صلح­طلب و خشونت­گریز سخن گفته­اند. تا اینجای کار، بنده جز تأیید و تمجید،  حرفی در مقابل این یادداشت ندارم. به­علاوه، مانند خود دکتر کاشی در آن یادداشت، بنده نیز در اینجا اصولا  با داستان تکوین و تحکیم کشور و دولت اسرائیل و میزان مشروعیت حقیقی و حقوقی آن کاری ندارم که این خود داستانی است پرآب چشم. اما تا آنجا که به مفاد آن یادداشت، به ویژه خطاب و عتاب­های آن مربوط است، لازم دیدم نه از موضع تنقید و مناقشه، بلکه از باب تکمیل و مفاهمه نکاتی را مطرح کنم و البته آن را همچون دریافتی ابتدائی به بحث عمومی واگذارم.  یادداشت  دکتر کاشی در نگاه نخست، و برای خواننده­ای که ایشان را از نزدیک نمی­شناسد نوعی «تقلیل» درجهتگیری تحلیلی و مهمتر از آن نوعی «تهییج» در سویه­های تجویزی را بازمی­نماید. به عبارت دیگر این گونه به نظر می­رسد که آقای دکتر کاشی از یک سو عوامل دخیل و حتی تعیین کننده در این وضعیت تحقیرآمیر را به بدسگالی قدرت های بزرگ فرا منطقه ای، به ویژه  آمریکا نسبت می دهد و از سوی دیگر به توجیه، اگر نگوییم توصیه، خشونت متقابل برمی­خیزد . البته بنده تردید ندارم که ذهن روشن، نگاه عمیق و سلامت نفس دکتر کاشی اصولا از چنان تقلیل­گرائی و چنین خشونتگرائی  بسی یه­دور است و با توجه به عمق این زخم جانکاه انسانی (مسأله فلسطین)  از یک سو و رقت احساسات و عواطف انسانی دکتر کاشی، غلبه چنین سمت و سوئی بر یادداشت اخیرشان تا حدود زیادی قابل فهم است. چنان­که سعدی علیه­الرحمه فرمود: «هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم [امّا] نبود برسر آتش میسّرم که نجوشم».

با وجود این، به نظر می­رسد دکتر کاشی  در این یادداشت از لحاظ تحلیلی به طور محسوسی رویکرد سیاسی معمول خود، یعنی توجه به نقش نیروهای بلافصل درگیر در مسأله، یعنی نیروها و قدرت­های منطقه ای و تعارضات درونی آن­ها در تعمیق این وضعیت دردناک را وانهاده و در سطح هنجاری نیز از  تأمل در راهبردهای تجربه شده و ملزومات باز هم سیاسی  برون­رفت از این وضعیت پرهیز کرده­است. البته بر نگارنده این سطور کاملا روشن است که آن وانهادن و این پرهیز، تاحدود زیادی از ماهیت رسانه­ای (تلگرامی) یادداشت و ضرورت بزنگاهی انتشار آن (کمتر از یک ساعت بعد از انتشار خبر رویداد مورد اشاره) متأثر بوده است. بنا بر این، بازهم  تصریح می کنم  این سطور نه در عرض یادداشت ارزشمند دکتر کاشی  بلکه در طول آن قرار می­گیرد. به ویژه این که باید اعتراف کنم که در واقع روح پاک آن یادداشت الهام بخش و برانگیرنده اینجانب شد تا با فرصتی بیشتر و اندکی  تأمل نکاتی را در راستای زوشن­تر شدن اهداف ارزشمند آن یادداشت، یعنی ضرورت توجه بیشتر به زخم عمیق و دردناک مردم فلسطین، یادآور شوم.

در سطور پیش رو می­کوشم  دو نکته را مطرح و به اختصار توضیح دهم. نخست این که، در تعمیق زخم درناک فلسطین، سهم دولت­های منطقه ، به ویژه دولت های قدرتمندی که هریک خود را مدافع واقعی حقوق مردم فلسطین و گاه متولی انحصاری آنان می دانند کمتر از دولت­های غربی و آمریکا نیست. همینان ده‌ها سال است که مسأله فلسطین را بارها به «وجه المصالحه» و اخیراً بیشتر به «وجه المنازعه» میان خود و حتی وسیله و بهانه­ای برای مواجهه با تعارضات و جدال ها و سرپوش گذاشتن بر بحران­های درونی کشورهای خود تبدیل کرده اند و غالبا بر روی  این زخم دردناک مانور می­دهند و درگیری­های نظامی، سیاسی، ایدئولوژیک و هویتی خود را آن هم به شکل­های گوناگون اصالتی و وکالتی و نیابتی  دنبال می­کنند. نتیجه این وضعیت، طبعاً چیزی جز تازه شدن هرروزه این زخم و عمیق تر شدن آن نیست. تأسفبارتر این که قدرت­های منطقه­ای خود نیز قربانی این مانورها و درگیری­ها شده و معمولاً ثمره چندانی جز تضعیف واقعی و عملی  (البته نه ظاهری و ادعائی ) عایدشان نشده­است است.  چه کسی می تواند ده ها و صدها برابر شدن منابع مالی و اقتصادی و به ویژه عِدّه و عُدّه نظامی تقریبا همگی این دولت ها را طی چند دهه اخیر انکار کند؟ اما تضعیف مستمر ثبات­ داخلی و کاهش  نقش­آفرینی مثبت و سازنده این دولت­ها در مسائل منطقه، به ویژه مسأله فلسطین طی این چند دهه، نیاز چندانی به چشم بینا ندارد زیرا دردهای ناشی از این بی­ثباتی­ها و درماندگی­ها سال­هاست که تا عمق وجود مردمان این منطقه نفوذ کرده و آن­ها را به فغان آورده­است.

نسل بنده و دکتر کاشی احتمالا در تجربه زیسته خود یا در مطالعاتشان، میزان و سرعت بالای عقب نشینی‌های اسرائیل ، به ویژه از مناطق اشغالی  و همچنین تقویت نسبی حمایت  قدرت‌های غربی از حقوق مردم فلسطین را به ویژه در سال های دهه 1970 میلادی (1350 هجری شمسی)  به یاد­ می­آورد. چیزی که آن سال­ها را از ادوار قبلی­اش متمایز ساخت، نه فقط قدرتمندتر شدن بازیگران منطقه ای آن روز  (مصر، ایران، عراق، الجزایر، سوریه و حتی عربستان ) بلکه مهمتر از آن شروع فرایندهائی از حل منازعه و وقوع درجاتی از همگرائی  میان آن کشورها بود. متقابلا هم نسل ما و هم نسل های بعدی، به ویژه در دهه اخیر از یک سو شاهد معکوس شدن فرایند همگرائی (رویاروئی های مستمر و فراینده مستقیم و غیر مستقیم این قدرت­ها بایکدیگر)  و در نتیجه عقبگردهای آشکار در هم­افزائی قدرت و نقش­آفرینی سازنده کشور­های منطقه بوده­اند و از سوی دیگر نظاره­گر تشجیع و تشدید توسعه طلبی‌های رژیم  اسرائیل و تداوم تضییع حقوق مردم فلسطین از سوی این رژیم بوده­ایم. گسترش شهرک سازی­های این رژیم در سرزمین­های اشغالی، به ویژه در اطراف  بیت المقدس و یا تشدید  دیپلماسی تهاجمی  و حملات گاه و بیگاه نظامی و سایبری اسرائیل به دولت­ها، سرزمین و  زیرساخت های کشورهای منطقه (که کشورهای ایران، عراق، سوریه، لبنان و ... را هریک به شکلی هدف قرار داده است،   همگی نشان از معکوس شدن (منفی شدن) اثر قدرت­، سیاست ها و عملکرد دولت­های منطقه دارد. 

فرایند معکوس شدن همگرائی و فرسایش قدرت اثربخش، فقط در روابط میان کشورهای منطقه خود زخ نداده بلکه در درون این کشورها ، به ویژه کشورهای قدرتمندتر، نیز خود را آشکار کرده است. برای مثال،  نسل بنده و دکتر کاشی هنوز به خوبی لرزش خیابان های تهران را در زیر شعار «ثوره ثوره حتی النصر» میلیون ها ایرانی در بهار 1358 و در استقبال از رهبر وقت مردم فلسطین مرحوم یاسر عرفات (به ویژه در هنگام سخنرانی ایشان در میدان کاخ (فلسطین امروز) در گوش خود اجساس می­کند. اما هم نسل ما و هم نسل­های بعدی، لرزش نه چندان ضعیف  همان خیابان ها را در زمستان 1388 در زیر شعارهائی کاملا معکوس تجربه کردیم. راستی چه زخم­های عمیقی و چه طنزهای تلخی دارد تاریخ این منطقه نفرین شده!!

خلاصه این که، به­نظر بنده عوامل واقعی و اصلی تداوم و تشدید تحقیر مردم فلسطین در دهه های اخیر را باید از یک سو در منازعات فرسایشی که  از آغاز  دهه 1980 در روابط میان خود  کشورهای این  منطقه روی داده و  از سوی دیگر در بحران­ها و  سیاست­های مشروعیت زدا و بی­ثبات کننده­ای داخلی این کشورها جستجو کرد. بر این اساس،  دولت­های بدکردار این منطقه با نقش مستقیم و تعیین کننده­شان در رویکردها و تحولات  هر دو سطح منطقه ای و داخلی، در ردیف اول مسئولان این وضعیت قرار می­گیرند.

و اما نکته دوم این یادداشت به جایگاه مقوله خشونت در مواجهه با این وضعیت مربوط است. متأسفانه در این مورد بحث بنده در نقطه مقابل مفاد یادداشت آقای دکتر کاشی قرار می­گیرد. باید اعتراف کنم که بنده در هنگام خواندن آن یادداشت تاحدودی  خود را یکی از مخاطبان عتاب­ها و هشدارهای ایشان احساس کردم . بنده به­ویژه در دو دهه اخیر در اندک گفتارها و نوشتارهای خود همواره بر این باور بوده­ام که خشونت، البته نه دفاع مشروع و همچنین اعمال قدرت در شکل های متنوع و پیجیده اما عیر خشونت­آمیز آن،  راه حل هیچ مشکلی، به ویژه مشکلات سیاسی و منطقه­ای و بین­المللی نبوده و نیست. خشونت در زندگی اجتماعی و سیاسی اصولا از ضعف آشکار و پنهان  فیزیولوژیک، روانشناختی و جامعه شناختی نیروهای درگیر سرچشمه می­گیرد. به ویژه این­که چنین نیروهای ضعیفی معمولاً  قادر به مدیریت و کنترل  وضعیت­ها، فرایندها و پیامدهای کاربرد خشونت  نیستند. بنا براین، گزینه  خشونت در هرگونه رابطه و تعارضی، بسیار پر مخاطره است زیرا شروع کننده آن لزوما هدایت کننده و پایان بخش و بنا بر این برنده نهائی آن نخواهد بود. به علاوه خشونت حتی آنجا که در کوتاه مدت، برخی  نتایج مثبت از خود نشان می­دهد  در میان مدت و به ویژه در دراز مدت همواره کاربران آن را با مشکلات بیشتر و عمیق تری روبرو می­سازد. البته نه ما و نه هیچ نیروی دیگری نمی‌توانیم مانع واکنش ناگزیر خشونت‌بار نیروهایی شویم که مورد خشونت یا  تهدید و به ویژه تحقیر واقع شده­اند. مگر این که راه­های سودمندتر و موثرتری را به روشنی و البته با همراهی خود به آن ها نشان دهیم. تجربه خود مردم  فلسطین سر 7 دهه اخیر نیز تا حدود زیادی مؤید این موضوع است؛ به ویژه آنجا که امکان بیشتری برای انتقال تجربیات بین نسلی وجود داشته و یا عوامل بیرونی این تجربیات و ارتباطات را دستکاری نکرده­اند.

خلاصه کنم:  پایان دادن یا دست کم کاهش آلام و شوربختی­های مردم فلسطین نه با انتظار برای برسر مهرآمدن قدرت های غربی و آمریکا و یا توصیه­ آن­ها به انجام تعهدات اخلاقی و حقوقی‌شان برای حفاظت از حقوق مردم فلسطین میسر خواهد شد و نه صرفا با سنگ پراکنی ها و راکت پراکنی های نیروهای درگیر  و نه حتی با جنگ‌های گاه و بیگاهی که در این 70 سال میان برخی قدرت های منطقه‌ای با اسرائیل درگرفته است. حتی سیاست­ها و استراتژی­های موسوم به بازدارندگی و تدارک عمق­های استراتژیک از سوی قدرت­های منطقه­ای مدعی حمایت از مردم فلسطین نیز امروزه دیگر چندان کارساز به­نظر نمی­رسد. البته مسأله فلسطین در سطح نظری،  راه حل خود را سال­هاست در وجدان آگاه و بیدار بشری یافته است: ضرورت احقاق حق مسلم حاکمیت مردم فلسطین بر سرزمین و سرنوشتشان از یک سو  و حق طبیعی تمام دینداران جهان، اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و .... برای حفظ میراث ها و نمادهای مقدسشان در بیت المقدس و آزادی رفت و آمد و حضور در این شهر مقدس . این وجدان، البته شامل نیروهایی هم هست که در یادداشت دکتر کاشی از آن ها با عنوان صلح طلبان خشونت­گریز نواخته شده­اند! آنچه می ماند عملیاتی کردن این راه حل در شرایط امروزین منطقه و جهان است. اینجاست که هم مسئولیت و هم توانمندی انجام کار به عهده دولت‌های قدرتمند منطقه، به ویژه مدعیان و متولیان اصلی  دفاع از حق مردم فلسطین اعم از محافظه کار، میانه رو و رادیکال قرار می­گیرد. امروز اگر حرفی، نقدی، و حتی فریادی هست باید همزمان بر سر همه این دولت ها کشیده شود و نه حتی قدرت هایی چون آمریکا  که بنا به موقعیت و حتی گفته‌ها و مواضع رسمی خود هیچ‌گاه چنین داعیه‌هایی نداشته است. این فریاد البته لازم نیست معطوف به تکرار یا تأیید شعارهایی رادیکال نظیر ضرورت یا نوید نابودی اسرائیل؛ و یا کافی نیست که محدود به اعلام محکومیت­های رسمی و دیپلماتیک و یا تشکیل  مجامع فعلا ناکارآمدی  نظیر کنفرانس سران اسلامی شود. دولت‌های محافظه کار منطقه در این چند دهه، آنچنان گرفتار بحران‌های داخلی و تعارضات منطقه­ای و به ویژه احساس تهدیدهای امنیتی و موجودیتی، به ویژه از سوی برخی از نیروهای رادیکال مدعی حمایت از مردم فلسطین شده­اند که بیش از پیش از قدرت اثربخش خود را از دست داده و حتی بعضاً در ماه­های اخیر خود را  ناگزیر از  پناه بردن به  جبهه مقابل (اسرائیل) می­بینند. بنا بر این،  آنچه باقی می‌ماند همانا توجه و تمرکز امثال بنده و دکتر کاشی بر بازنمائی نقادانه تجربیات  گذشته و به ویژه مواضع و عملکرد دولت خودمان (به عنوان مدعی انقلابی و قدرتمند حمایت از مردم  فلسطین طی 38 سال اخیر) و تلاش بازاندیشانه برای طرح و ترویج «زاویه دید»ی  هرچه اندیشیده شده­تر­، دقیق­تر و صریح­تر در مورد ایده­ها و راه­های حرکت به سوی حل این مسأله است. از این دیدگاه، بنده عمیقا بر این باورم که راه حلی که وجدان امروزین جهان به آن رسیده، در وهله  نخست، باید شامل جستجوی  راهی برای هم­افزائی اراده­ها و قدرت­های موجود، اما به­هرز رفته و یا نادیده گرفته­شده  در خود منطقه و به ویژه در کشور بزرگ و تأثیرگذار خودمان باشد . صرفنظر از ضرورت دامن زدن به بحث در باره میزان تناسب و کارآمدی این کلیت این رویکرد و همچنین ضرورت تلاش برای شناسائی الگوها، روش­ها، ابزارها و تکنیک­های پیشبرد این راهبرد، آنچه امروزه مشخصا به عهده امثال بنده و دکتر کاشی است، تلاش برای صراحت بیشتر در مرزبندی با رویکردها، راهبردها و حتی ذهنیت­ها و زبان­هائی است که در این چند دهه خود به بخشی از مشکل تبدیل شده است.  هرگونه همراهی و هم سخنی خواسته یا ناخواسته با آن رویکردها، راهبردها، ذهنیت­ها و زبان­ها، در بهترین حالت فقط ممکن است هیجانات برانگیخته­مان را اندکی آرام­ سازد و عواطف زخم­خورده­مان را مرهمی باشد. گرچه تجربه این را هم نشان داده که  الگوی محتاطانه نقادی که معمولا گناه را به گردن ضعیف­ترین بخش این ماجرا، (مثلا مخالفان خشونت و منادیان خویشتنداری!) می­اندازد و صرفا آن‌ها را مورد خطاب و عتاب قرار می‌دهد،  غالبا از سوی متولیان انحصاری و انقلابی مسأله فلسطین،  مصادره به مطلوب می­شود و به عنوان تأیید و توجیهی بر ادامه راه­ تاکنون رفته­شان به سوی «ترکستان» تلقی می‌گردد؛ راهی که بعید است  به «مسجد القصی» برسد و از آنجا با «مسجدالحرام» پیوند یابد. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی