هر که بیشتر برد نوش جانش
نظامهای سیاسی مدرن، مشروعیت خود را از ادعای کلیت اخذ میکنند. آنها به انحاء مختلف باید نشان دهند نماینده روح کلی مردماند. به همین جهت به شهروندان توصیه میشود همه تعلقات دینی و قومی و زبانی خود را ثانوی قلمداد کنند و به دولت و نظام سیاسی تمسک کنند. تعلقات دینی و قومی و زبانی، هویتهای خاص و محدود مردم است اما دولت نماد هویت عام و کلی مردم.
دولت آنجاست که مردم با یکدیگر یگانه میشوند، مرزهای ساختگی را کنار می گذارند، در پرتو همبستگی خود، یک کلیت اخلاقی پدید میآورند. به نعمت این کلیت است که از مرزهای محدود و تنگناهای خاص نجات پیدا میکنند، و با دیگران و با کلیت انسانی هم آوا میشوند و این همه واسطههایی است که فرد را از جزئیت خود نجات میبخشد و با کلیت عالم و طبیعت همساز میکند.
دولت مدرن، یک واسطه الوهی است برای نجات از تنگناهای خصوصی و جزئی.
اما در واقعیت دولت مدرن هیچ گاه چنین نبوده است. مارکس نشان داد که دولت مدرن، نماینده طبقه مسلط و مالکان و صاحبان ابزار تولید است. او نظام واقعا موجود مدرن را افشا کرد و آن را به سمت حقیقتاش فراخواند. فمینیستها، نشان دادند دولت مدرن مذکر است و هیچ گاه نماینده زنان نبوده است. آنها دولت را با نقد خود به سمت حقیقتاش فراخواندند. ما جهان سومیها هم نشان دادیم که دولت مدرن، دولت اروپایی و آمریکایی است و پیرامونیها را به شمار نیاوردهاند، ما دولت مدرن را به حقیقتاش فراخوان کردیم.
ما مدعی شدیم رهاوردی تازه برای بشریت داریم. مدعی شدیم دین که با فطرتهای انسانی سازگار است، بیش از همه قادر است نماینده کلیت انسانی باشد. خیال میکردیم تحفهای برای بشر آوردهایم، ما همان کسانی هستیم که میتوانیم بالای همه هویتهای جزئی و خاص بایستیم و به نام اسلام مدعی یک هویت کلی و عام و انسانی باشیم. بیهوده نبود که آیه الله طالقانی آن روزها گفت، در سطح جهانی هر حرکت و انقلابی که ضد استعمار وضد استثمار و استحمار باشد یک انقلاب اسلامی است.
حال چه رسوایی بزرگی است که یک شهروند زرتشتی نمیتواند عضو شورای شهر یزد باشد. این اولین بار نیست که جمهوری اسلامی نشان میدهد نمیخواهد نماینده کل باشد. اما محروم کردن یک شهروند که رای عموم مردم شهر را با خود همراه کرده، این وضعیت را به نحوی خجالتآور به نمایش درآورده است.
ماجرای سپنتا نیکنام صرفاً یک نشانه است، والا اینطور نیست که نظام در ایفای نقش به منزله نمایندگی کل مسلمانان ایرانی موفق است. یا در ایفای نقش به منزله نمایندگی کل ایرانیان شیعی. یا حتی در ایفای نقش نمایندگی کل ایرانیان وفادار به انقلاب. یا ایفای نقش نمایندگی کل ایرانیان وفادار به نظام جمهوری اسلامی یا هر کلیت جزئی شده دیگری.
هنگامی که از ایفای نقش کلی شانه خالی کنیم، هیچ کلیتی را نمایندگی نمیکنیم. گرداب خصوصی کردن و خاص کردن گریبان نظام را خواهد گرفت و هر روز بیشتر و بیشتر به جمعی نزدیک خواهد شد که فقط خود را نمایندگی می کنند. اگرچه در باره مفهوم و مصداق خود نیز جدل میکنند.
مردم اما در حیات سیاسی جویای چهره و شخصیت کلی خود هستند. میخواهند از محدودیتهای خاص گرای خود به سمت کلیت اخلاقی خود حرکت کنند. بنابراین جمهوری اسلامی با این روال هر روز از خواست اخلاقی مردم فاصله میگیرد و ناچار است برای در امان ماندن از خشم آنها، به خواستهای خصوصی و امیالشان پرو بال بدهد. دست به یک معامله بزند، با این مضمون که من که نظام هستم، خواستهای خصوصی خود را دنبال میکنم شما هم هر یک خواستهای خصوصی خودتان را دنبال کنید. با هم رقابت مسالمتآمیز میکنیم بر سر توزیع منابع و سرمایههای ملی. هر که بیشتر برد نوش جانش.
@javadkashi
- ۹۶/۰۸/۰۴