بیش از ماشینهای شعار دهنده
برای من به عنوان یک شهروند ایرانی، چیزی مشمئز کنندهتر از این نبود که ترامپ پیشینه تمدنی مرا ستایش کند. آنهم در نهایت ریا و دروغ. در یک سخنرانی بیست دقیقهای، هم فرهنگ و پیشینه تاریخی مرا ستود هم نام فارسی را از بخشی از قلمرو سرزمینی من حذف کرد. ترامپ هر چه میخواست گفت، اما آب از آب تکان نخورد. خیابانهای تهران ساکت بود و مردم به کار و بار خود پرداختند.
ماجرا میتوانست طور دیگری رقم بخورد: بعد از نطق توهینآمیز ترامپ، خیابانهای تهران مملو از جمعیت معترض شود، و پلیس برای ممانعت از اقدامات افراطی مردم، ناچار به سرکوب و بازداشت گروهی از تظاهر کنندگان شود.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی اما تمام عیار وارد شد: همه گونه نمایش وحدت را به صحنه آورد. مردم بدون استثنا در اظهار نفرت از آمریکا و پشتیبانی بدون قید و شرط از نظام از هم پیشی گرفتند. احتمالاً این اقدام با راه پیمایی پس از نماز جمعه این هفته به اوج خود خواهد رسید.
احتمالاً همه چیز پشت درهای بسته جریان دارد. میگویند و تصمیم میگیرند تا در مقابل این اتفاق تازه چه اقدامی باید صورت پذیرد. سرانجام تصمیم و تصمیماتی اتخاذ خواهد شد و به صحنه عمل خواهد آمد، آنگاه دوباره مردم در مصاحبههای خودجوش و زنده تلویزیونی به قدرتهای جهانی نشان خواهند داد تا کجا پشتیبان تصمیمات مسئولین هستند.
سیاست ورزی توسط مسئولین پشت درهای بسته همراه با نمایش پشتیبانی مردم برای این تصمیمات، اتفاق تکراری و کلیشهای طی دو سه دهه اخیر است. این اتفاق البته تا زمان معینی به مدد اقتصاد نفتی امکان پذیر است. اما چند مشکل اساسی روبروست.
اول: مردمی که عملاً از اظهار نظر، نفرت و اشتیاق خود در عرصه سیاسی واقعی محروم شده باشند، کم کم به ناظران بی طرف تبدیل میشوند. خیر و شر ماجرا را به همان مسنولین میسپارند و دنبال کار و بار زندگی خودشان میروند. آنگاه اگر روز مبادایی در کار باشد، یک باره میبینید خیابانها خالی است.
دوم: وقتی همه چیز در دستان یک گروه محدود متمرکز است، میدان انتخابهای سیاسی نیز روشن و قابل تشخیص است. این چیزی است که حریف به خوبی آن را در مییابد. با بستن یکی یکی امکانهای عمل برای آن گروه محدود، به تدریج همه چیز را به بن بست میکشاند و قادر به کنترل مسیر جریان خواهد بود. در حالیکه حضور مردم در میدان سیاست، با همه تنوع و نقدها و رنگهاشان، قلمرو انتخابهای سیاسی را هم افزون خواهد کرد.
سوم: بهره گیری نمایشی از مردم، تنها به شرط پیروزی در صحنه منازعه کارآمد است. در صورتیکه در صحنه عمل توفیقی در کار نباشد، مردم تنها در موضع طلبکار خواهند نشست. این وضعیت تصمیم گیرندگان را در محاصره دو جناح قرار خواهد داد: مطامع پایان ناپذیر حریف و انتظارات رنگارنگ مردم.
در مقابل نطق بیادبانه ترامپ، نیروی واقعی از پایین نجوشیده است. این وضعیت نگران کنندهتر از ماجرای ترامپ و اغراض و اهداف اوست. خوب بود اگر نظام جمهوری اسلامی تصمیم ندارد در پیشبرد غایات و اهداف نظام، تن به کثرت نیروهای سیاسی بدهد، دست کم اجازه دهد مراجع گوناگون و شخصیتهای اثرگذار به صور مختلف نگرانی خود از چشم انداز آینده را ابراز کنند. به صور متنوع نیروها و پایگاههای اجتماعی خود را بسیج کنند. شاید صدا و سیما با همین الگوی کلیشهای تبلیغاتش بتواند گروهی را بسیج کند، اما بخشهایی از این جامعه با صداها و چهرههای دیگر بسیج میشوند. مثلا سید محمد خاتمی.
دنیای غرب با هدایت مسیقیم و غیر مستقیم آمریکا، به تدریج دایره فشار خود را تنگ و تنگتر میکند. تنها سرمایه مهم ما در این میدان، نگرانی همگانی از آمریکاست. امروز با کارنامه ای که آمریکا از مداخلات خود در افغانستان و لیبی و عراق به نمایش گذاشته، بیشتر از همیشه برای اکثریت قریب به اتفاق مردم ترسناک است. اما امکانی برای تبدیل شدن این ترس و نگرانی عمومی به یک نیروی معنادار و بالفعل سیاسی نیست. مردم بیش از ماشینهای به خیابان رونده و شعاردهندهاند. آنها هزاران و میلیونها امکان برای گشودن راههای تازهاند. فقط باید تحملشان کرد. صداهای مختلف و مخالفشان را پذیرا شد. آنگاه از سرچشمه ترس و نگرانی که امروز اعصابشان را در هم میشکند، امکانهای بی پایانی برای مقاومت و گذر از بحران خواهد جوشید.
این روزها به نظر میرسد دایره توطئههای جهانی و منطقهای تنگ و تنگتر میشود. آنچه این همه تهدید را به فرصت بدل میکند، گشودن امکان برای آن است که ملت خود را به منزله یک اراده اخلاقی دوباره بازیابد. دریای قدرت و اخلاقی که از این چشمه خواهد جوشید، بخش مهمی از تهدیدات در عرصه بین الملل را خواهد کاست. به علاوه از نیروی اخلاقی ملتی که در این وضعیت فعلیت پیدا کرده، میتوان بهره برد و به اصلاح امور داخلی، نظیر کاستن از بار فساد، همگرایی ملی، همگرایی قومی و امکان گفتگو در عرصه عمومی و ملی پرداخت.
@javadkashi
- ۹۶/۰۷/۲۳