زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

فهم سیاسی از ملت

سه شنبه, ۴ مهر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۲ ق.ظ

آیا زمان آن فرانرسیده که به هویت جمعی خود دوباره بیاندیشیم؟

پیشترها هویت جمعی ما، همان بود که که مطبوعات و رسانه‌های مرکز می گفتند. دولت مرکزی یک صدای کانونی بود و هیچ امکانی برای تولید صدای دیگر وجود نداشت. اما امروز صدای مرکز در میان صداها باید جایی برای خود دست و پا کند. هر کس اگر احساس کند در نظام شمارش دولت شمرده نمی‌شود، می‌تواند تولید صدا کند، چنان فریاد بزند که صداهای دیگر را به حاشیه ببرد.

ذیل سقفی که همه در آن زیست می‌کنیم و بر این قلمرو سرزمینی، دور تا دور، طیف‌های گوناگونی با تنوعات مذهبی، قومی، زبانی  نشسته‌اند. محفل جمعی ما پر است از تنوع سلایق سیاسی، اجتماعی و فرهنگی. باید ادب داشت، طوری سخن گفت و به نحوی عمل کرد که هیچ کس احساس نکند اینجا بیگانه است.

در این قلمرو بزرگ، حکومت خدمتگذار است. صاحب خانه نیست. خوب نیست خدمتگذار مرتب حرف بزند و انتظار داشته باشد همه سراپا گوش باشند. باید سکوت کند اجازه دهد دیگران سخن بگویند.

ایرانی بودن یا مسلمان بودن، دو نام‌اند برای توصیف هویت جمعی ما. این دو به نحو منازعه آمیزی با یکدیگر برای احراز اولویت ستیز می‌کنند. اما از یک حیث تفاوتی باهم ندارند. در هر حال قرار است کسی یا کسانی میکروفن به دست بگیرند و همگان را خطاب قرار دهند. وقتی سخن از هویت اسلامی است، فرض بر این است که اسلام متولیانی دارد و آنها قرار است سروری کنند بر همگان. وقتی سخن از هویت ملی و ایرانی است، کسان دیگری در صف ایستاده‌اند و خود را نمایندگان برجسته این هویت به شمار می‌آورند. ایستاده‌اند تا مردم را خطاب قرار دهند. تا سخن از هویت به میان می آید، فوراً یک سالن سخنرانی را به ذهن می آوریم که همه باید ساکت و خاموش باشد، نظم و ترتیباتی بر قرار باشد و کسانی پشت تریبون دیگران را خطاب کنند.

آنچه هویت را اینچنین با یک اقتدار مرکزی همساز می‌کند، فرض وجود یک ریشه تاریخی و فرهنگی مشترک است. خیال می‌کنیم هویت یعنی آنچه همه ما را در بنیادهای تاریخی و فرهنگی یگانه می‌کند. بنابراین از نسل حاضر می‌خواهیم که این ریشه های مشترک را پاس دارند و تمکین کنند به آنچه پدرانشان طی هزاران سال به میراث نهاده‌اند. سروری میراث‌ها، سر از سروری گروهی از متولیان بر همگان در خواهد آورد.

تردیدی در وجود میراث‌های مشترک نیست، اما سخن بر سر این است که میراث‌ها، به تنهایی قادر نیستند منبع مشروعی برای وحدت جمعی و سیاسی یک ملت باشند. نوآمدگان در روزگار مدرن، گاهی می‌خواهند بنای تازه بنهند و راه رسم پدرانشان را نقض کنند.

ملت یک مفهوم سیاسی است. قبل از آنکه یک مفهوم تاریخی، فرهنگی، دینی یا جغرافیایی باشد. سرشت سیاسی ملت انگشت اشاره را از تاریخ و فرهنگ و زبان به سمت تنوعات موجود در زمان حال می‌برد. وقتی از ملت سخن می‌گوییم، از امکان همزیستی تنوعاتی سخن می‌گوییم که گاهی ریشه‌های تاریخی دارند و گاه ندارند. گاه نوظهورند و گاه ریشه‌های هزاران ساله دارند. اما در صورت قضیه تفاوتی ایجاد نمی‌کند، او که به معنای سیاسی به مفهوم ملت نظر دارد، به امکان همزیستی میان آنها نظر می‌کند و به نامی می‌اندیشد که هیچ یگ از این تنوعات احساس بیگانگی نکنند. احساس نکنند زیادی‌اند و باید فکری برای خود بکنند.

فهم سیاسی از ملت، بیش از هر فهم دیگر از ملت، ظرفیت دارد میکروفن را از دست متولیان مرکزی بگیرد و به صداهای مختلف امکان ظهور و بروز دهد. اجازه دهد همگان سخن بگویند، حتی کودکی که به تازگی امکان سخن گفتن پیدا کرده است.

فهم سیاسی از ملت، بیشتر با یک محیط پر از صدا و سخن همساز است تا با یک سالن ساکت و آرام.

فهم سیاسی از ملت، قبل از این که به افتخار و غرور بیاندیشد، به مصالحه می‌اندیشد. به بیشترین امکان احساس به دید گرفته شدن و شمارش شدن. شناسایی کسانی که در حاشیه مجلس نشسته‌اند.

فهم سیاسی از ملت، بیش از آنکه با طرد و رد غیر خود را معرفی کند، با بازتعریف مستمر خود معرفی می‌شود.

فهم سیاسی از ملت، چندان دلبسته اصول از پیش مقرر شده نیست، بیشتر دلنگران گسیختگی جمع است. دلنگران آنکه کسی دراین میان احساس غربت نکند.

فهم سیاسی از ملت، به جای دل سپردن به ریشه‌ها، دل سپرده به گرمای جمعی است. بنابر این متساهل است، گاهی با قصد قبلی ریشه‌ها را نقض می‌کند. ریشه‌ها اسلامی باشند یا ملی، تا جایی که به گرمای جمعی و همزیستی همگان مدد می رسانند، موضوعیت دارند.

فهم سیاسی از ملت، حتی به آرمان‌ها و فردای مشترک نیز در حاشیه می‌اندیشد. هر آرمان و فردایی که در گردهم آیی جمعی مردم خللی وارد میکند، توطئه‌ای است برای در کانون نشاندن کسانی و از شمارش خارج کردن کسانی دیگر. مثل اتوبوسی که قرار است ساعت معینی حرکت کند و از مسافرین می خواهد راس ساعت سوار شوند والا اتوبوس حرکت خواهد کرد. ملت در مفهوم سیاسی خود، لزوماً مقصودی ندارد، بیشتر دلنگران همزیستی جمعی است. مهم نیست اگر حرکت به تعویق بیافتد.

فهم سیاسی از ملت، نه چندان برای گذشته از دست رفته اندوهناک است نه برای آینده و فردای درخشان، عجول. به زمان حال اولویت می‌دهد. به نیازها و خواست‌های فوری و ضروری که به ملزومات زندگی امروز مربوط‌اند. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی