زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

آنکه با غیاب خود حاضر است

پنجشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۰:۵۵ ب.ظ

مادران وگاهی پدران، با مرگ خود حاضر می‌شوند. وقتی زنده‌اند، گویی غایب‌اند، دیده نمی‌شوند، درست مثل ستون‌های یک ساختمان بزرگ. اما وقتی می‌میرند، غیاب شان مثل شالوده و بنیاد یک بنا که از دست رفته آنها را همه جا حاضر می‌کند. تو هر آن منتظری سقف برسرت خراب شود. بنا فروبریزد. درست مثل وقتی اعتماد خود را به استواری زمین از دست می‌دهی. مرگ مادر یا پدر، مثل از دست رفتن اعتماد به استواری زمین، قدم برداشتن را ناممکن می‌کند. برای قدم برداشتن، به فقدان مادر یا پدری می اندیشی. اینچنین مادر یا پدری که مرده، با فقدان خود در زندگی تو حاضر می‌شود. یک فقدان بنیادی. آنها از این پس در زندگی تو به منزله آنی که نیست ایفای نقش می‌کنند.

برای کودکان چیزی دشوارتر از این نیست که فرد دیگری بخواهد این فقدان را پر کند. وقتی مرد ازدواج مجدد می‌کند، کودکان باید دیگری را به جای آنی که از دست رفته بپذیرند. شدنی نیست. کودک گاهی با آنی که به جای زخم فقدان مادر نشسته می‌ستیزد. او جویای همان زخم فقدان است. خو کردن به دیگری برایش ناممکن است. خونی که از زخم فقدان می‌ریزد، شرط آشتی فرد با خود است. خو کردن با پدری که ناپدری است یا مادری که نامادری است، فرد را با خود بیگانه می‌کند. با این همه چاره‌ای نیست. باید قدر آنها را دانست، اما نباید فراموش کرد که آنها نامادری یا ناپدری‌اند.

خدا نیز با فقدان خود در میان ما حاضر است.

دست کم در این روزگار. امور این جهان و آدم‌ها، مناسبات و غایات و ترتیبات زندگی، همه همان نامادری و ناپدری‌اند. به جای مادر از دست رفته نشسته‌اند، اما نیستند. باید قدرشان را دانست، اما مرتب به خود یادآور شد که این‌ها جایی که جایشان نیست نشسته‌اند. گاهی باید هر آنچه هست را طرد و نفی کرد تا زخم فقدان خداوند سرباز کند، خون چکان کند، و درد فقدان استخوانت را بساید، تا احساس اصالت کنی. خود را بازیابی. این خون تطهیر کننده است.

چسب و چسب‌هایی هست که بر زخم فقدان خداوند چسبانیده‌ایم. چرا که خون چکان زخم فقدان خداوند، زندگی را ناممکن می‌کند. چسب‌هایی که بر این زخم ها نشسته‌اند، التیام بخش‌اند. وجودشان مغتنم است. اما به شرطی که مرتب یاد آور شوند آنها صرفاً التیامی بر زخم فقدان خداوندند. دین در این عالم همین نقش را ایفا می‌کند. همه باورهای دینی و شرایع و آموزه‌ها تا جایی که التیام بخش‌اند و یادآور فقدانی بنیادی در عالم، تعالی بخش‌اند. اما ادیان تاریخی که با منافع و طبقات صاحب نفوذ و سازمان قدرت در هم پیچیده‌اند، چنین نمی‌کنند. خود را تجلی بخش حضور خداوند جا می‌زنند. همه توش و توان خود را مصروف آن می‌کنند که اساساً چیزی به نام زخم فقدان را فراموش کنیم. فراموش کنیم اینجا تنها زخم و خون ریزان فقدان خداوند سهم ما از وجود خداوند است. درست مثل نامادری که همه تلاش خود را مصروف آن می‌کند تا مادر از دست رفته را از خاطر کودک بزداید.

مادر یا پدر تقلبی، ممکن است کودک را فریب دهد. اما اساس این نسبت عمیق را ویران می‌کند. کودک به دیوار دروغ تکیه می‌کند. اما دیوار دروغ دیوار نیست. کودک سقوط خواهد کرد. آنگاه به هیچ چیز اعتقاد نخواهد آورد. جهان در اساس خود به منزله دروغ بر او پدیدار می شوند زندگی را یک دروغ بنیادی قلمداد می‌کند.

دین برای آنکه دستمایه کسب ثروت و قدرت و منزلت باشد، نیازمند بندگان سر به راه است. مردم به شرطی به بندگان سر به راه تبدیل می‌شوند که از شیوه حضور خداوند به منزله فقدان در این عالم، بی خبر بمانند. به جای رنج ناشی از غیبت خداوند در این عالم، سر به آستین قدرت و ثروت ومنزلت متولیان بسایند. این کاری بوده که طی این سه چهار دهه اخیر با مردم کرده‌ایم. آنچه باید یادآور خداوند و غیبت خونین او باشد، خود به جای خداوند نشسته است. نامادری، مدعی مادری شده است.

مرتب کسانی را می‌یابی که از تکیه بر دیواری که دیوار نیست خبر می‌دهند. سقوط می‌کنند. برمی‌خیزند. بی اعتقاد، سرد، گسیخته، ناباور، خطرناک، خودخواه، منتظر فرصت برای کسب بیشترین لذت فوری، و البته ناراضی و پوک. گوشی برای شنیدن ندارند. حتی سخنی هم برای گفتن. ماشین‌ هوس‌های بی پایان و بی‌نام‌اند. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی