زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

منتظر گمگشته

شنبه, ۶ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۱۴ ب.ظ

انتظار نسبتی با قرار و عهد و پیمان دارد. قرار و مدار و عهد و پیمانی در کار است که تو منتظری. منتظر کسی یا چیزی. حادثه‌ای یا سخنی. اگر قرار دوستی در جهان نبود، چه معنایی داشت انتظار حال و احوال پرسیدن از دوست. اگر عهد و قرار زن و شوهران نبود، چه معنایی داشت انتظار از راه رسیدن مرد در ساعت معینی؟   

 وقتی عهد مثل یک خانه استوار است، انتظاری از سنخ توقع می‌زاید. اگر زنی آمدن همسر یا فرزند خود را به انتظار نشسته، عهدی در میان است که بنا برآن همسر یا فرزندان باید به خانه بازگردند. خانواده منظومه‌ای است از قرار و مدارها که گفته یا ناگفته هر کس را به رفتارهایی وادار می‌کند. همین قرار و مدارهای ناشی از عهد است که انتظار پدید می‌آورد. دوست بنابر عهد دوستی منتظر  دوست خود نشسته و رئیس در انتظار مرئوس خود. انتظار اینجا به معنای توقع است. منتظر نگاه به بیرون دارد و آماده حسابرسی است، اگر طرف مطابق وعده از راه نرسد. 

انتظار گاهی برای کسب اطمینان از استواری یک عهد است. قرار و مداری در میان هست. مثلا به واسطه نگاهی یا سخنی. اما نمی‌دانی چقدر همه چیز جدیت دارد. نشسته‌ای منتظر. انتظار اینجا آزمونی است برای ارزیابی جدیت پیمانی که نمی‌دانی بالاخره منعقد شده یا نه. انتظار اینجا هنوز در افق توقع است، اما با کمی دلهره و اضطراب.   

انتظار گاهی برای ترمیم عهدی است که شکسته شده است. عهدی شکسته. رابطه‌ای گسیخته شده. اما زخم ناشی از شکسته شدن این پیمان، مثل زخمی دل منتظر را خونین کرده است. انتظار اینجا از سنخ امید است. انتظار می‌کشد تا نشانه‌ای شاید از آن سو برسد. باشد تا آنچه شکسته شده دوباره ترمیم شود. انتظار اینجا با نوستالژیای یک گذشته از دست رفته توام است. چشم به آینده‌ای دارد که از گذشته سیراب باشد. 

انتظار اما گاهی به یک پیمان گمشده تعلق دارد. می‌دانی پیمانی بسته‌ای. اما نمی‌دانی چه زمانی، با چه کسی. نمی‌دانی بندهای آن پیمان چه بود. همه چیز را فراموش کرده‌ای. منتظری اما نمی‌دانی منتظر چه چیزی یا منتظر چه کسی. چنین منتظری را باید منتظر گمگشته نامید. انتظار همیشه انتظار چیزی است، انتظار کسی است. اما گمگشته نمی‌داند مطابق کدام پیمان چه باید بکند، چه باید نکند، منتظر چه چیز باشد. 

منتظر گم گشته وارد هر پیمانی می‌شود. مرتب پیمان می‌بندد، وفاداری می‌کند، و در افق انتظارهای آن پیمان می‌نشیند. اما نباید جدی گرفت. این ها حقه‌هایی است که با خود در انداخته است. دام‌هایی است که پیش خود گشوده است. باشد تا پیمان گمشده از سر تصادف در دام افتد. هر حادثه‌ای، از در درآمدن هر کسی، چشم‌های او را خیره می‌کند و گوش‌های او را تیز. رویدادها و آدمیان بسترهای آزمون این شکارچی حقه باز و دلخسته‌اند. منتظری که پیمان خود را فراموش کرده بی قرار است. جهان نیز در چشم او از قرار می افتد. اگر بادی بجنبد، لبی از لب گشوده شود، راهی به تاریکی اعماق فروشود، چیزی در دل منتظر جا به جا می‌شود. 

منتظران همه بر مبنای بندهای یک پیمان در انتظار چیزی یا کسی هستند. بنابراین در آشوب حادثه های جهان، و این همه آمد و شد که دیگران می‌کنند، تنها در انتظار حادثه خویشتن یا محبوب خویشتن نشسته‌اند. هر آنچیز دیگر، هر رویداد و هر کس دیگر در چشم او، تار و خاموش و ساکت و بی رنگ‌اند. چنان منتظری در سکوت جهان، انتظار حادثه خود و محبوب خود را می‌کشد. اما در چشم و روح متنظر گمگشته همه حادثه ها در دم اول لرزه به اندامش می‌افکنند و همه آدمیان در نگاه نخستین او، محبوبی به شمار می‌روند محبوبی که شاید انتظارش را باید می‌کشید.  

منتظرانی که مطابق یک پیمان معلوم منتظرند، در کنار محبوب خود آرام می‌گیرند و با بروز حادثه ای که انتظارش را داشتند، دلگرم و شاد و پیروز می‌خندند. اما منتظر گم گشته با همان شتابی که به هر حادثه‌ای خیره می‌شود‌ و با همان اشتیاقی که به هر کس به منزله معشوق و محبوب خود نظر می‌کند ، با همان شتاب نیز روی می‌گرداند، هیچ حادثه‌ای حادثه او نیست، و هیچ کس محبوب او. 

منتظر گم گشته به همه چیز و همه کس دل  می‌بندد و از همه چیز و همه کس بریده است. مرتب می‌ایستد، عبور می‌کند، آشنای  همه کسان و بیگانه جهان است. نباید جدی اش گرفت وقتی می‌خندد، رگی از بغض و گریه در قاه قاه بلند او پنهان است. وقتی می‌گرید کسی در درونش با صدای بلند می‌خندد. منتظر گم گشته یک ریاکار تمام عیار است. با همه چیز درآویخته اما به دروغ. اساساً ار دایره دروغ راهی به بیرون نمی‌شناسد. از دروغی به دروغ دیگر پناه میبرد. شیاد و دروغگوست، اما با خود شیادی می‌کند. به خود دروغ می‌گوید. دیگران از او کمتر دروغی شنیده‌اند. 


https://t.me/javadkashi


  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی