یکی انکار دیگری است
قالیباف به نحو رقت انگیزی از صحنه رقابت کناره گرفت. به نظرم قالیباف سرانجام نتوانست این نکته ساده را بیاموزد که انتخابات موقعیتی است به کلی متفاوت با موقعیتهای بوروکراتیک که معمولاً سرچشمهاش روی زمین نیست. بازی روی زمین، اقتضائات خود را دارد. اگر انتخابات را به صحنه نمایش تشبیه کنیم، مردم باید باورت کنند. اینطور نیست که هر انتخاباتی با یک چهره و صورتک ظاهر شوی و هر بار چیزی بگویی و بازهم فکر کنی این بار باورت میکنند. کسی که معلوم است بازی میکند، بازیگر خوبی نیست. هر چه تلاش کند در دل و جان مردم نه چیزی را اثبات میکند نه انکار. به تعبیری دیگر صرفاً بازیگر است و به کار همان صحنه نمایش و تاتر میخورد نه عرصه پیچیده سیاست.
قالیباف اما با رفتنش، کار را به دو رقیب اصلی سپرد که هیچ کدام بازیگر صرف نمایش نیستند. هر دو معلوم است آمدهاند کاری بکنند. یکی انکار دیگری است: روحانی و رئیسی. مثل دوم خرداد، یکی شیخ و دیگری سید. اما این بار، این سید است که در دل طبقه متوسط و تحصیل کرده شهری و بسیاری از اقشار دیگر رعب افکنده است. چنان رعبی که کمتر کسی میتواند در خانه بنشیند.
دوگانهای که اینک روبروی هم ایستادهاند، نسخه دیگری از همان نسخه دوم خرداد سال 1376؛ یا خرداد ماه سال 1384 و سرانجام خرداد ماه سال 1388 اند. هر کدام همه امور کشور را به سمتی متفاوت خواهند کشانید. آنچه میان این دو جاری است اصلاً از سنخ بازی نیست. خیلی عبوس و جدی و رعب انگیز است. اینک رقابتی جاری است که نفسها را در سینه حبس میکند. ترس و انتظار در عرصه عمومی حاکم شده است.
روحانی در پرتو این الگوی رقابت، دیگر روحانی سابق نیست. خواسته یا ناخواسته نماینده طبقه و گروههای اجتماعی است که دو دهه برای حفظ فرصتهای خود برای زندگی، برای دفاع از الگوی متفاوت حیات سیاسی، برای زندگی در یک جامعه آزادتر و عادلانهتر ایستادگی کردهاند، و هزینه دادهاند. روحانی پیشترها در سایه بزرگترها در عرصه سیاسی ایران حضور داشت، اینک او فرصتی یافته تا از زیر سایهها بیرون رود و خود مرجعیتی در عرصه سیاسی پیدا کند. رای به روحانی به جد معنایی سرنوشت ساز پیدا کرده است.
سیاست اینچنین شخصیتها را به قواره خود میپرورد حتی اگر خود نخواهند یا ندانند.
- ۹۶/۰۲/۲۵