زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

روز ملی گناهکاران

پنجشنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۵، ۱۰:۲۱ ق.ظ

ما مثل هر ملتی در جهان امروز، روزهای ملی داریم.  این روزها برای تحصیل دو هدف برگزار می‌شود. دستاورد اول، برگزاری نمایشی پرشکوه است در چشم دیگران. ضمن چنین مراسمی است که دیگران ملتی را شاد، پرعظمت، پرغرور و واحد می‌یابند. دستاورد دوم، احساس فردی تک تک مشارکت کنندگان در مراسم است. در این روزها قرار است دست جمعی افتخار کنیم. عظمت جمعیت، و احساس جمعی افتخار، به هر یک از شرکت کنندگان قدرتی عطا می‌کند که در زندگی خصوصی خود اثری از آن نمی‌یابد. در این روزها، هر کس با هزار گرفتاری و احساس تحقیر و نادرستی در زندگی خصوصی، در جمعی حاضر می‌شود که همه احساس غرور می‌کنند. بزرگداشت روزهای ملی، اصولا یک مناسک ضروری برای تداوم ملت است.

اما اجازه بدهید به یک دستاورد سوم هم اشاره کنم.  

این مراسم بزرگداشت همانقدر که مراسم به یاد آوری افتخارات بزرگ است، مناسک فراموشی هم هست. هر ملتی دارای پیشینه‌های شرم آور هم هست. جمع هر ملتی مملو از سرکوب شدگان، محرومین، گرسنگان، و از راه ماندگان است. در این رزوها، با یاری حضور جمعی‌، کوتاهی‌ها، قصور، خیانت‌ها و خباثت‌های فردی و جمعی فراموش می‌شوند. بگذارید کلمه مناسب‌تری به کار ببرم. در این روزها، خبائث جمعی‌ و خباثت فردی هر کس در زندگی خصوصی، مشروعیت پیدا می‌کند و همه تطهیر می‌شوند. دوباره به شیوه‌ای از زندگی بازمی‌گردند که حاصل آن، سرکوب گروهی، تداوم محرومیت جمعی، و به حاشیه رانی مردمانی است.  

 

به همین خاطر، روزهای ملی، قاعده تماشاکردن خود را دارند.

 به این روزها و مناسک آن به شیوه خاصی باید نگریست. در این روزها، فرد مهم نیست جمع است که اهمیت دارد. افراد با همه کژی‌ها و ناراستی‌های جاری در زندگی خصوصی‌شان، سلول کوچکی هستند از یک اندام بزرگ مقدس. در این سنخ مراسم، نباید خیلی ریز بین باشید. باید از بالا به جمع بنگرید. همیشه احساس کنید در یک پشت بام بلند ایستاده‌اید و به جمع می‌نگرید. جمع پرهیبت و عظمت است. اگرچه تک تک افراد حاضر ممکن است هزاران معضل روحی و خباثت اخلاقی داشته باشند. اما اینجا در تصویر پرعظمت جمعی، گویی همه خباثت‌ها و دروغ‌ها و فریب‌های خصوصی حل شده‌اند. همه شعارهای جمعی می‌دهند، پلاکاردها و تصاویر بزرگ حمل می‌کنند. این شعارها و تصاویر به عظمت جمعی کمک می‌کند و به میل انحلال فرد در جمع.

روزهای ملی البته ضروری‌اند و در دنیای امروز اجتناب ناپذیر. اما کاش یک روز ملی دیگر هم به این همه می‌افزودیم و آن روز ملی گناهکاران بود. موضوع این مناسک، اعتراف هر کس به گناه خصوصی‌اش بود. هیچ کس دیگری را متهم نمی‌کرد. قاعده این روز، متهم دانستن خود بود. قرار بر این بود که هر کس، یک پلاکارد کوچک حمل کند و در آن فهرستی از نادرستی‌های خود را بنویسد. در این مراسم، هیچ شعار جمعی سر داده نمی‌شود. راه پیمایی سکوت است.

در روز ملی گناهکاران، اگر به پشت بام بروی، یک عظمت خالی می‌بینی. عظمتی خالی از سلول‌هایی که پیوسته باشند. اگر چیزی این همه را به هم پیوند می‌دهد بغض و شرمندگی تک تک افراد است که در تلاقی با هم، حس نیاز به یک گریه جمعی پدید آورده‌اند. اگر در پشت بام باشی، چندان تاب نمی‌آوری، به جمع پشت می‌کنی، می‌نشینی و در لاک خود فرومی‌روی.

روز ملی گناهکاران هم خیلی سرد است و هم خیلی گرم. سرد است به این خاطر که انگار لباس در تن نداری. احساس خجالت می‌کنی. بودن دیگری، تنت را می‌لرزاند. با این همه اینجا هیج کس افتخار نمی‌کند. دیگری نیز احساسی شبیه تو دارد. نفس حضورش در این مناسک جمعی، حاکی از گناهکار بودن اوست. همین احساس، مناسک را گرم می‌کند. روز ملی گناهکاران، روز شورمند و گرمی است چرا که تو برای نخستین بار این فرصت را پیدا کرده‌ای که در جمع باشی و از خود فاصله نگیری. همان که حقیقتا هستی باشی. اینجا جمع برای نخستین بار امکان فردیت اصیل به تو داده است.

خبرنگاران می‌توانند به طور گسترده در این مراسم شرکت کنند. می‌توانند دوربین‌های خود را بر پلاکاردهای کوچک زوم کنند. می‌توانند در رسانه‌ها منتشر کنند که یک ملت در گذشته دست به کار چه فجایعی بوده‌اند، چه مصیبت‌ها که بر سر هم آورده‌اند، چقدر به هم خیانت می‌کنند، چقدر به دوستان خود دروغ می‌گویند. چقدر با نگاه سرد به کودکان گرسنه و سیاه در خیابان‌های سرد تهران می‌نگرند. چقدر به اموال دیگران تعرض می‌کنند. تا کجا به یکدیگر بی رحمانه رفتار می‌کنند. با این همه قدرت و صداقت جمعی‌شان، این امید را ایجاد می‌کند که همه چیز رو به بهبود است. تنها این تصویر تلخ است که فردای شیرین را نوید خواهد داد. کدام دیگری است که در مقابل این تصویر، به جمع این گناهکاران درود نفرستد و احساس خجالت در درون خود نکند؟

آنها که در مراسم ملی گناهکاران شرکت نمی‌کنند، دو گروه‌اند. نخست کسانی که از خود  و مردم خجالت می‌کشند. آنها قابل درک‌اند. خانه نشینانی که بیشتر از حد معمول شرمنده‌اند، قابل درک‌اند. اما دومین گروهی که در مراسم شرکت نمی‌کنند کسانی هستند که فکر می‌کنند عصمت دارند و هیچ گناهی مرتکب نشده‌اند. آنها بی تردید دیگر در میان مردم جایی ندارند. روز ملی گناهکاران، با این فرض بنیادی برقرار می‌شود که هر کس گناهی بر گردن دارد و هیچ کس بی گناه  نیست.

تنها در مراسم ملی گناهکاران است که خدا به راستی حضور پیدا می‌کند. جمع در میدانی بزرگ گرد می‌آیند. صداهاشان در گلو مانده است، سینه‌هاشان سنگین است. اشک هاشان جاری است. پر از شرم‌اند. پر از خالی‌اند. تنها در جمع پر از خالی خدا حاضر می‌شود. با چشمانی پر از خشم و مهر به جماعت می‌نگرد. مردم نیز پر از احساس جمعی خوف و رجاء‌اند.

روز ملی گناهکاران را نه هر سال، بلکه هر دهه یکبار اجرا کنیم. هر نیم قرن یکبار، هر یک قرن یکبار.

از برکت این روز ملی، تردید نکنید چشمه‌های خشک عشق دوباره سر باز می‌کنند. دوباره آغاز می‌شویم. از شر سالوس و ریایی که همه وجودمان را گرفته نجات خواهیم یافت. دوباره می‌توانیم به هم اعتماد کنیم. دوباره یکدیگر را دوست خواهیم داشت. یکدیگر را به ابزار اهداف پلید خود تبدیل نخواهیم کرد. باور کنید دوباره متولد خواهیم شد. زندگی دوباره آغاز خواهد شد. ما در روزگاری به سر می‌بریم که احساس راستین ملت بودمان وابسته به آن است که دست کم یکبار مراسم ملی گناهگاران را برگزار کنیم. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۲)

  • پرستو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
  • سلام آقای دکتر 
    به راستی در ایران در چنین روزی کسی از خانه اش بیرون نخواهد آمد.اما شاید باید بر روز ملی دروغگویان ذیل روز گناهکاران بسیار تاکید شود. در دنیای امروزین، دروغ چنان رایج است که گویی دیگر از مصادیق گناه به شمار نمی رود. 
    اما تجربه شخصی ام به من فهماند دروغی که میشنوی می تواند تمام زندگیت را بر باد دهد. همچنانکه برای من رخ داد. 
    اگر چنین روزی برگزار می شد بی شک در آن شرکت می کردم. 
    در روزگار ما، تهی شدن واژه گان از معنا، بدل به کارکردی روزمره شده است. و تو گویی، این اراده پوچ نمودن معنا؛ دقیقه ای سر باز ایستادن ندارد. و این تلاش به نوبه ی خود منجر به ایجاد دو گانه مردم- حاکمیت شده است، این دو گانگی به روزهای ملی نیز بسط یافته؛ از جمله ی آن نوروز بزرگ و... است. این دوگانگی هر چند حاضر است، اما از کنارش به جبر و اجبار می گذریم...
    از بخت شوم ما، زمانه ی ما گناه کارانی از جنس دیگر پرورانده؛ گناه کارانی ناشرمسار، گناه کارانی که دست به کار بر ساختن خدایی شده اند، به تمامی تبه کار... تا در سایه ی چنین خدایی، همان کنند که دانیم و دانید.
    همین خدای برساخته است که تأمین آتش نشان ها را به تأخیر می اندازد اما در عوض 1700 میلیارد به مساجد می دهد...
    همین خدای است که به جای تأمین آموزش نوباوگان وطن، در بورلی هیلز آمریکا می خواهد مسجد بنا کند...
    همین خدای است که... پیوسته در طلب قربانی است
    این خدای تبه کار، فرمان به بریدن سر، اعدام، و کوبیدن هواپیما به برج را می دهد...
    گناه کاران را حس گناهی نیست، در پرتاب جوان دانشجو از بام با یاری جستن از لفظ محترم...
    نه استاد، در این زمانه گناه کاران، ما را به ریشخند گرفته اند و بی شرمانه و پیگیر بر گناه روکش شده ی خویش پای می فشارند؛ تصاویر ویرانی حلب را دیده اید، رویای آشتی ناپذیران است برای ایران ما...
    ما پیش از اعتراف به گناه نیاز به تعویض خدای داریم... 



    پاسخ:
    ممنون از کامنت تامل برانگیزتان کاش در باره امکان تعویض خدا بیشتر مَی نوشتید
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی