زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

مدرنیته تبلیغاتی

سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۵۴ ب.ظ

در صدر فهرست دستاوردهای جمهوری اسلامی، تبلیغاتی کردن جامعه ایرانی، به ویژه تبلیغاتی کردن عرصه سیاسی است. تبلیغات در بازار امروز دست کم در ایران، معنایی جز آن ندارد که با کمک ساده‌ترین و اثرگذارترین عبارات بیشترین جاذبه ایجاد کنی و خریدار را بارها به خرید ترغیب کنی.

از این منظر، صحنه سیاسی ایران، در انحصار دو شخصیت پرجاذبه‌ است که خریداران همیشه میان این دو باید انتخاب کنند. اجازه بدهید شخصیت اول را زید و شخصیت دوم را عمرو بخوانیم. این زید و عمرو، با لباس‌ها و چهره‌ها و طنین کلامی متفاوت، به صحنه می‌آیند و خودنمایی می‌کنند.

زید لاغر است و ژنده پوش، زاهد و پاک است از مال دنیا چیزی ندارد. مردمی است، صادق است، به ارزش‌های دینی شدیداً پای بند است، ارزش‌های انقلابی را پاس می‌دارد، با استکبار و غرب سر آشتی ندارد. پر تلاش است و هر کاری بتواند برای مردم می‌کند.

عمرو اما، چاق است، سفید و خوش بر و رو. وضع مالی خوبی دارد. عاقل است، محاسبه‌‌گر است، مدارک دانشگاهی دارد، اهل تخصص است، به جای ارزش‌ها، به منافع می‌اندیشد. برای هر مشکلی در جستجوی راه‌های دقیق و تجربه شده است. با کمتر کسی دشمنی دارد، حرارتی اصولاً در قاموس او وجود ندارد. سرد است و اهل تعقل.

از منظر زید، عمرو غیر انقلابی، غیر متعهد، وابسته و اشرافی است. به هیچ اصلی پای بند نیست و ممکن است مردم و کشور را بفروشد. از منظر عمرو اما، زید فردی است ساده لوح، هیچ مشکلی را نمی‌تواند حل کند، تنها به مشکلات می‌افزاید، دلبسته مسائلی است که موجبات عقب ماندگی ایران را فراهم می‌کند.  

زید جاذبه پیدا می‌کند وقتی راه حل‌های عقلانی‌ عمرو  وضع کسانی را خوب می‌کند اما شمار بسیاری از قافله عقب می‌مانند. عمرو جاذبه پیدا می‌کند، وقتی زید در پیشبرد ارزش‌های اخلاقی‌اش، در می‌ماند و بر مشکلات می‌افزاید.

البته زید و عمرو، در منظومه ساختار جمهوری اسلامی، وزن یکسانی ندارند. اگر نظام جمهوری اسلامی برآمده از  انقلابی است که قریب به چهار دهه پیش، روی داده، با چهره زید سازگاری بیشتری دارد تا عمرو. بنابراین عمرو، اگر جایگاهی داشته باشد، جایگاهی موقتی است. برای حل بحران‌هایی که زید ایجاد می‌کند موقتاً باید بیاید و زود برود. ساختار ایدئولوژیک نظام جمهوری اسلامی، سرانجام عمرو را بر نمی‌تابد و در بسیج نیروهای طرفدار خود علیه عمرو کاملاً موفق عمل می‌کند.

سیاست، اقتصاد، فرهنگ، امنیت، سیاست خارجی و داخلی، با هزار مولفه و مشکلات تو در تو، در این دو چهره ساده منحل شده‌اند. این معجزه بزرگ تبلیغات است. گویی عهد نانوشته‌ای در میان است مبنی بر آنکه، آنچه از امور سیاسی به مردم ربط دارد، بازی کردن میان زید و عمرو است. سیاست پشت پرده‌ای هم دارد که با مردم بی ارتباط است.

در بازار کسب و کار و تولید، تبلیغات در خدمت توزیع کالایی است که تولید و انبار شده است. اما در عرصه سیاست، این ساختار تبلیغاتی شده، سرانجام قرار است چه کالایی را توزیع کند؟ چه پیش خواهد آمد اگر بارها مردم برای خرید شامپویی که تبلیغ می‌شود به مغازه‌ها رجوع کنند اما اصولاً شامپویی برای عرضه وجود نداشته باشد؟ نظام سیاسی، نیازمند مردم است و به کسب مشروعیت از آنها احتیاج دارد، اما مایل نیست در مقابل دریافت مشروعیت از سوی آنان چندان هزینه‌ای بپردازد. درست مثل فروشنده‌ای که پول از خریدار می‌گیرد اما کالایی به او نمی‌دهد.

برای رفع ترس از نیامدن دوباره خریدار چه باید کرد؟ راه حل، در هر چه بیشتر تبلیغاتی کردن عرصه سیاسی پیدا شده است. جاذبه بخشی کلام و سخن، قرار است حلال همه مشکلات شود. فرض بر این است که آن فرد که پول داده اما شامپویی دریافت نکرده، تحت تاثیر یک رژیم تبلیغاتی جذاب، بازهم برای خرید خواهد آمد. در تجربه هم چندان این نظریه ناکارآمد نبوده است.

بهره گیری از جاذبه تبلیغات و سخن، البته نیازمند شخصیت‌ها و چهره‌هایی است که این کار را خوب بلد باشند. بنابراین در پی بهره گیری از جاذبه کلام، باید سکان سیاست را نیز به کسانی سپرد که تبلیغات‌ بدانند. چهره و صورت و اندام و کلامشان مثل تیغ برا باشد و نفوذ کند.  

بیایید بپذیریم که سهم مردم همین است. بیایید فرض کنیم مردم مرتب در نتیجه جاذبه کلام، یا ناچاری این عمل نامعقول را ادامه خواهند داد. اجازه بدهید به همین حد از دمکراسی قناعت کنیم. چه روشی برای حل مشکلاتی گوناگونی که مرتب بر هم انبار می‌شوند تمهید می‌کنند؟ مشکل این جاست که آنها هم که پشت پرده‌اند، چشم بر همه چیز بسته‌اند و تنها به همین پرده نمایش تکراری خیره مانده‌اند. همه کس به بود و نبود یک فلانی می‌اندیشد.

معلوم نیست کجا و چه کسی باید مشکلات مردم را حل کند.

مارکس مدرنیته را تمدنی می‌دید که هر روز نو به نو می‌شود چنین بود که با اشتیاق فریاد می‌زد، همه چیز دود می‌شود و به هوا می‌رود. مدرنیته ایرانی اما گویی مدرنیته تبلیغاتی است. در مدرنیته تبلیغاتی همه چیز ذوب می‌شود و در زمین جاری. 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۴)

لطفا استاد یک مقدار مطالعه بفرمایید!! از شما بعیده. اصطلاح درست اینطوریه: زید و عمرو  نه اونطور که شما تصور کردین امر!!!
پاسخ:
خیلی ممنون از شما خیلی لطف کردین اصلاح کردم
  • محمد علی سوری
  • با سلام خدمت استاد بزرگوارم دکتر کاشی

    تئوری توهمی توطئه، تبلیغاتی کردن عرصه سیاسی، تقلیل حوزه بازیگری هویت ها، کاهش سیالیت معناهای گفتمانی و تلاش در انسداد آنها و... همگی وجوه گوناگون مدرنیته تبلیغاتی جریان کهنه پوش ایران است. زید لاغر و ژنده پوش که خود را سربازی مقدس و نگهبان آسمان و زمین می داند به طرز خاصی اقدام به محدودیت و کاهش امر سیاسی کرده است و سعی کرده که اجازه ندهد در عرصه عمل سیاسی معنایی متفاوت در جهت امر سیاسی پرداخته شود. زید نه ساختار می شناسد و نه کارگزار ، او نوع سومی از سیاست است ، سیاستی که قسمت اعظم آن را باید در سطوح پنهان روانکاوی ذهن زید بدست آورد . مسئله زید نه تنها جامعه شناسانه که روانکاوانه است . ظاهرا او متوهم است ، توهم هایی بزرگ در سر دارد . گاهی خواهان تغییر نظم جهان است ، گاهی از مدیریت جهان حرف می زند ، گاهی از کسب ساختارهای عظیم علمی می گوید و همیشه داعیه عدالت دارد، غافل از اینکه زمانی که جنگل های کوهدشت می سوزد یک ماشین آتش نشانی نیست که آنها را خاموش کند و غافل از اینکه در بیمارستانی بخیه کودکی را به دلیل بی پولی باز می کنند. زید چند قطبی است ، هم فیلسوف است و هم جامعه شناس . برای هر چیزی در کمتر از یک روز تئوری پردازی می کند و تئوریهایش را با پاکی و خیر و ابدیت پیوند می دهد . زید ژنده پوشی خود را به ایدئولوژی تبدیل کرده است و با آن به دنبال تحقق عدالت است ، غافل از اینکه عدالت ربطی به پاکی و ژنده پوشی ندارد. ظاهرا از یاد برده زمانی که مدرنیته را تبلیغاتی کرد بزرگترین اصول عدالت را زیر پا نهاده ، زیرا با آگاهی ، شرایط  عدالت را به سود خود تغییر داده است . زید دموکراسی را نمی شناسد ولی داعیه دارا بودن آن را دارد ، حدود آزادی را نمی داند ولی به کسب آن مفتخر است، زید حتی در الفبای مدیریت گیر کرده است (این همان مدیریتی بود که داعیه اداره امور جهان را داشت). زید در اثر ژنده پوشی های متوالی مرده متحرکی شده است که راه بقای خود را در عوض کردن معنای مدرنیته و کاهش آن به یک بازی نمایشی دیده است. زید سیاست و قدرت را ملک مطلق خود می داند، زیرا مرده ها معتقدند که گورستان تنها متعلق به آنهاست و زنده ها در آن جایی ندارند و اگر می خواهند وارد شوند اول باید بمیرند تا مجوز ورود کسب کنند. زید از درون قبر خود به جهان می نگرد و لبه های قبرش عرصه دید او را محدود کرده است. او فقط یک مسیر را می بیند و معتقد است که فقط یک راه به بهشت وجود دارد و آن هم راه ژنده پوشی زید است و همه می دانیم عاقبت ایدئولوژی هایی که ادعا داشتند که فقط یک راه به بهشت وجود دارد چه شده است.

    در بازی تبلیغی مدرنیته که زید به راه انداخته است ، عمرو  محدود شده و چون دائما در زمین زید بازی کرده است توان جولان سیاسی را از دست داده است. عمرو  نیازمند این است که توپ سیاست را به زمین خود بکشاند ، به آن معنا دهد، برای آن نام بگذارد، آن را رنگ آمیزی کند ، با رنگ های مختلف چهره آن را عوض کند و برخلاف رنگ های زید که یا سفید هستند یا سیاه به سبزها، به نارنجی ها، به قرمزها و آبی ها و... نیز فرصت بروز بدهد و آنگاه در زمین خود یا همان دموکراسی ، مدرنیته تبلیغاتی را نفی کند تا ایران بتواند نفس بکشد ، شاید کسی فکری به حال کارگران همیشه منتظر دور میدان شهدای کوهدشت بکند ، شاید کسی یادی از هویت ملی ایران بکند، شاید کسی جواب بی حرمت شدن زنان بسیاری که در اثر فقر بی حرمت شده اند را بدهد و شاید کسی آبروی ایران بزرگ را در صحنه بین الملل باز گرداند.

    عمرو و عمروها  باید بدانند که سیاست باید از دنیای مردگان خارج و به دنیای زندگانی کشیده شود. آزادی و دموکراسی الفبای مرگ نیستند ، آنها معنای زندگی هستند. 

    پاسخ:
    درود بر شما متن بسیار زیبایی است خیلی بهره بردم ممنون 

    سلام براستاد محبوب 
    خیلی خوب نوشتید اما نفهمیدم این  وسط کی تبلیغات چیه؟ کیه که برا زید و عمرو سناریو می نویسه؟ کیه که یبار به این یبار به اون بازی میده؟ کیه که نمیذاره هردو به اوج برسن وستاره شن حداقل  در اهداف خودشون؟آیا مردم ان که بازی میدن یا نه مردم بازی داده میشن، یا نه اصلا خود مردم باید بیان داخل لوکیشن؟
    یاد عباس کیارستمی افتاد وحال نزار این روز هاش ...
    پاسخ:
    سوال خوبی است جناب احمدی اما پاسخ ش خیلی ساده نیست کاش خودتان یاری کنید 
    این توصیف از وضع موجود با واقعیت ها خیلی تفاوت داره.توصیفی که با این روش تفسیری نگاشته شده یک مغالطه کنه و وجه است . هیچ اندیشه جدیدی در عالم وجود ندارد همه بازتولید عرصه حق و باطل است منتها دارای مراتب است زید هم اگر می خواهد به عرصه حق درآید بایستی مرزبندی خود را با گفتمان غرب گرایی حفظ کند والا گفتمان همان  مبارک تن-  شما به اهانت ژنده پوش خطابش می کنی- که گاه درمقام فیلسوف و گاه در مقام اندیشمند درمانگر ظهور می یابد مثل دوران اصلاحات این خرده گفتار را هم در هاضمه منطقی خود هضم خواهد کرد...
    این عقل گرایی که در ادبیات گفتاری زید از آن سخن می رود یک محاسبه گری منهای تکلیف است اما در دیدگاه مقابل محاسبه و تکلیف با هم است . 
    پاسخ:
    مساله مورد نظر من در این یادداشت نه حق و باطل است و نه اساسا بحث از اندیشه است. بحث من یک بازی تبلیغاتی است که هیچ بنیادی ندارد. نه از سنخ سنت است نه مدرن نه چپ است و نه راست. یک بازی بی بینیاد و نام تمام است که فقط تولید فرسایش می کند 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی