زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

این یک اثر هنری است

يكشنبه, ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۱:۲۱ ب.ظ

جاذبه هنر، به خاطر توانایی خارج کردن مخاطب خود از دایره مفاهیم است. از جهان نام‌ها، عبارات، احکام و صفت‌ها و قیود. موسیقی بیشتر از همه این خصوصیت را دارد. موسیقی مخاطب خود را به جهانی نام ناپذیر پرتاب می‌کند. شاید عکس، کمتر از همه هنرها این توانایی را داشته باشد. آنهم یک عکس واقعی و کاملاً رئال. با این همه عکسی که دیروز از خودکشی یک مرد در خیابان میرداماد منتشر شد، یک اثر هنری بود. مخاطب خود را به کلی از جهان مفاهیم به بیرون پرتاب می‌کرد.

دیروز در ساعت پنج عصر، مردی میانسال، خود را در خیابان میرداماد تهران به دار آویخته است. هنوز هیچ خبر دقیقی از دلایل این حادثه و حتی جزئیاتی در باره نحوه انجام این اقدام، منتشر نشده است. تنها خبر می‌دهند انبوه رانندگانی که در خیابان همیشه شلوغ میرداماد دنده عوض می‌کردند و در لابلای ماشین‌ها، امکانی برای فرار از ترافیک می‌جستند، خود را با سقوط یک مرد از آسمان مواجه می‌بینند. همه وحشت زده ترمز می‌کنند میادا روی ماشین آنها سقوط کند. صدای ترمزها، در فضا می‌پیچد و پیکر مرد میان زمین و آسمان آونگ می‌شود. لحظاتی چند نفس‌ها در سینه‌ها حبس می‌شود. فورا زنگ می‌زنند، آتش نشانی از راه می‌رسد و صحنه را به حالت عادی درمی‌آورد. از حادثه چیزی جز چند تصویر در فضای مجازی باقی نمانده است.



خبرگزاری‌ها همه خبر را مخابره کرده‌اند. اما جالب است بیشتر حجم خبر را دو سه عکس اشغال کرده‌ است در باره خودکشی این مرد، هفت هشت جمله بیشتر ننوشته‌اند.

موزیسین، مخاطبان خود را برای ساعاتی از جهان پر مشغله روزمره بیرون می‌برد و در یک فضای استعلایی غرق می‌کند. این عکس‌ها نیز مخاطب را برای لحظاتی از جهان روزمره به بیرون می‌برد بی آنکه صدا و ترنم و نوایی در کار باشد.

شاید تفاوت مهمی میان وجه هنری این عکس و موسیقی باشد. موسیقی جهان پس از زندگی روزمره است، جهانی از سنخ فراغت. اما وجه هنری این عکس، پرتاب به جهانی پیش از زندگی روزمره است. پرتاب به نقطه آغازی فرضی که گویا جهان و زندگی روزمره از آنجا آغاز شده است. روز نخستینی که نوع بشر عهدی با یکدیگر بسته‌‌اند که با هم زندگی کنند، با هم رنج بکشند و شادی‌های خود را تقسیم کنند. روز نخستین فراموش شده‌ای که متن زندگی روزمره آن را به ناخودآگاه همه پرتاب کرده است.

موسیقی بخصوص از سنخ رمانتیک‌اش، بیشتر یاد آور طبیعت پاک و نیالوده آدمی است. اما روح هنری این عکس، بیشتر یاد آور گناه نخستین است. یک بد عهدی بنیادین، که صورت و سرشت زندگی را تباه و تیره کرده است.

مفاهیم در جهان موسیقیایی، ناتوان از بیان احساس غنی نهفته در ملودی‌های زیبای موسیقی‌اند. مفاهیم اما در نسبت با این عکس، بیشتر از سنخ حجاب و فریب‌اند. در سالن موسیقی، مفاهیم به نرمی از ما فاصله می‌گیرند، اما در وجه هنری این عکس، مفاهیم رسوا می‌شوند، فرومی‌ریزند. به دروغ‌های بزرگ تبدیل می‌شوند.

من اصلاح طلب‌ام. مدافع دمکراسی‌ام. از حقوق مردم و حقوق بشر دفاع می‌کنم. رقبای من در صحنه سیاسی، اصولگرا هستند. از اسلام و معنویت و حریم اسلام و عدالت دفاع می‌کنند. رویاروی هم ایستاده‌ایم و چنین به نظر می‌رسد که وجودمان شاخصه توسعه سیاسی در ایران است. به مردم امید می‌دهیم که دلنگران نباشید همین تنوع نسبی عرصه سیاسی، راه بر دمکراسی آرمانی خواهد گشود. دمکراسی که تحقق پیدا کند، همه به حقوق خود می‌رسند. ما صدای همه تنوعات جامعه ایرانیم. رقیبانمان، ما را دشمن می‌خوانند، آنها به مردم وعده عدالت و معنویت می‌دهند. ما هستیم و رقیب اصولگرای ما هست و البته چندین و چند جناح و صدای متفاوت دیگر. با ده‌ها و صدها رسانه، هر روز میلیون‌ها میلیون مفهوم و تصویر و قصه و روایت و ایدئولوژی و گزاره‌های فلسفی و عرفانی بر مردم سر ریز می‌کنیم

اما وجه هنری این عکس، همه جهان ما را ویران می‌کند. اثبات می‌کند همه هم دست و هم داستانیم تا همه بر سر یک سفره بمانیم و کسان بسیاری بیرون بمانند بدون آنکه صدایی داشته باشند. با هم فریاد می‌زنیم تا یک فراموشی نظام یافته پایدار بماند. برای کسانی که این مرد نماینده آنهاست، تنها استراتژی مقاومت انتخاب مرگ بود و بهره گیری از خصلت رسواگر مرگ.

اگر اختلافی با همسر، خویشاوندان یا دوستانش داشت، می‌توانست یک موقعیت محلی یا خانودگی اختیار کند، آنوقت همه متفق القول بودیم که چقدر بعضی بی رحم‌اند؟. با خویشان خود چه می‌کنند؟.

اگر یک اعتراض سیاسی صرف بود، می‌توانست در مقابل مجلس، ریاست جمهوری، یک وزارت خانه یا دادگستری دست به این اقدام بزند. آنوقت چه راحت می‌توانستیم آن را شاهدی بر ظلم یا ناکارآمدی دستگاه سیاسی بگیریم و شاهدی بر صدق دعاوی سیاسی‌مان.

اما وجه هنری اقدام این مرد و جاذبه هنری این عکس در آن است که در یک محیط عمومی اقدام به خودکشی کرده است. یک سوی آن، بازارچه بزرگ خرید و فروش لب تاب و گوشی‌های گران قیمت است و سوی دیگرش هفت هشت صرافی و البته سوی دیگرش موزه دفینه. بخشی از محل به حال ما مربوط است و بخشی به گذشته ما. برنامه ریزی اقدام او چنان بوده که هیچ کس نتواند خود را بیرون بگذارد و در باره دیگرانی که به او ربط ندارد حکمی صادر کند.  

در باره ماست و جد و آباد و گذشته و حال ما. همه ما.

اقدام این مرد، یک اثر هنری است و عکس، ثبت این اقدام هنری درخشان است. زیبایی شناسی هنر به قول کانت، در برقراری پیوند میان یک امر جزئی و یک کلیت است. او توانسته است در تصویری که خلق کرده، یک اقدام جزئی، یک موقعیت خاص، و یک عکس را به تصویر تمامیت و کلیت ما مربوط کند و تصویری کلیت یافته از ما را در خودآگاهمان احیا کند.

عادت ما در شنیدن موسیقی، بریدن از جهان و دیگران و سفر به جهان درون و حظ و حال فردی است. این عکس، جان و جهان درون ما را ویران می‌کند و به بیرون پرتاب می‌کند. کلیت بیرون ما را رسوا می‌کند و تاریکی  درون ما را بر آفتاب  می‌نهد.

 

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۶)

زمانی که برای اولین بار تصویر مورد بحث را دیدم میخکوب شدم و چند ثانیه سکوت.نه اینکه فقط نتوانم حرفی بزنم نه بلکه قدرت فکر کردن هم نداشتم.سکوت محض و بعد مثل همه یک سؤال!چرا چنین کرد؟ شاید ده ها جواب بتوان داد، مشکلات اقتصادی، خانوادگی، سرخوردگی و... پاسخ هایی که عمدتا" برای جراید و مخاطبان صفحه حوادث یا بازپرس اداره آگاهی قابل پذیرش و کافی است اما برای پرسش من نه! سؤال من این است که چرا یک نفر چنین مرگی را انتخاب می کند؟نه خودکشی، نه!اینکه چرا چنین شیوه ای برای خودکشی؟ اگر من بودم احتمالا" گوشه دنجی را برای خودم انتخاب می کردم و دور از همه هیاهوها و چیزهایی که مرا حتی از زندگی هم بیزار ساخته بود کار را تمام می کردم. اما خودکشی در میان جمع آن هم وسط آن همه نگاه های غریبه و بی نسبت و شریک کردن این همه نامحرم در یکی از خصوصی ترین لحظات زندگی شخصی چه معنایی می تواند داشته باشد، انتقام گرفتن، دیده شدن، رسوا کردن و یا شاید همه این ها! با دیدگاه تان در متن به شدت موافقم. این مرد 65 ساله با هویت نامعلوم به خوبی در این تصویر هنری که خلق می کند انگشت اتهامش را به سوی همه مخاطبانش می گیرد. تو به عنوان بیننده چند لحظه ای گیج می شوی، مبهوت می مانی و بعد ناگهان متأثر می شوی، برانگیخته می شوی، متهم می شوی، مجرم می گردی و در نهایت تو با همه چیز پیوند می خوری و با تعجب می بینی که دیگر آن غریبه چند لحظه پیش نیستی!
پاسخ:
دقیقا با شما احساس مشترکی دارم 


و یه نکته دیگه از نظر اینکه مرگ چقدر عادی شده به نظر من و در مقابل ساحت حیات و زنده موندن چقدر تنزل پیدا کرده. 
به نظر من این مرد داره شجاعت خودش رو در ملاعام به نمایش می زاره. نمایشی که پیامش به مخاطب فراتر از خود مرگ بلکه تمسخر صدر تا ذیل ساختار سیاسی،  اجتماعی جامعه است.
خودکشی مدشده  آقای دکتر همین!
لحظه خودکشی به تعبیر کامو آنی است که اگر در آن لحظه آدمی جان به در برد ممکن است دیگر برایش تکرار نشود واین خود نشانگر اصیل نبودن خودکشی ست .در خودکشی اگر کسی متهم باشد خودآن کسی است که خود کشی می کند آنکه می پندارد  با خودکشی (البته نه برای ارزشی انسانی به آن معنی که پاسدار وجود انسانیت است) زندگی را وماندن را بی ارزش می کند در واقع خود دچار بی ارزشی شده ونمی تواند برای خود ونه دیگران ارزش های جدید بیافریند وخسته شده وخود را تلف می کند و اوست که امید را از دیگران وجوانان می گیرد ویاتضعیف می کند این عمل او یک کنش نیست بیدارگری نیست تنها واکنشیست وعقب نشینی در برابر هجمه های ناخوشایند ویاحتی تحمل ناپذیر زندگی!
پاسخ:
کاملا با سخن شما موافقم. در مقابل کسی که قصد دارد خود کشی کند باید همان موضعی را اتخاد کرد که شما می فرمایید. اما متن من بیشتر حمله به بی اعننایی جمعی ما به طبقات و گروه هایی است که برای حل مشکلات شان حتی برای تحمل مشکلات شان هیچ تکیه گاهی ندارند. به هر حال در خودکشی دیگران ما هم گاهی سهمی داریم که باید به ان اگاه باشیم. 
<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:"Cambria Math"; panose-1:2 4 5 3 5 4 6 3 2 4; mso-font-charset:0; mso-generic-font-family:roman; mso-font-pitch:variable; mso-font-signature:-536870145 1107305727 0 0 415 0;} @font-face {font-family:Calibri; panose-1:2 15 5 2 2 2 4 3 2 4; mso-font-charset:0; mso-generic-font-family:swiss; mso-font-pitch:variable; mso-font-signature:-520092929 1073786111 9 0 415 0;} @font-face {font-family:Tahoma; panose-1:2 11 6 4 3 5 4 4 2 4; mso-font-charset:0; mso-generic-font-family:swiss; mso-font-pitch:variable; mso-font-signature:1627400839 -2147483648 8 0 66047 0;} @font-face {font-family:"B Lotus"; panose-1:0 0 4 0 0 0 0 0 0 0; mso-font-charset:178; mso-generic-font-family:auto; mso-font-pitch:variable; mso-font-signature:8193 -2147483648 8 0 64 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-unhide:no; mso-style-qformat:yes; mso-style-parent:""; margin-top:0in; margin-right:0in; margin-bottom:10.0pt; margin-left:0in; line-height:115%; mso-pagination:widow-orphan; font-size:11.0pt; font-family:"Calibri","sans-serif"; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} .MsoChpDefault {mso-style-type:export-only; mso-default-props:yes; mso-ascii-font-family:Calibri; mso-ascii-theme-font:minor-latin; mso-fareast-font-family:Calibri; mso-fareast-theme-font:minor-latin; mso-hansi-font-family:Calibri; mso-hansi-theme-font:minor-latin; mso-bidi-font-family:Arial; mso-bidi-theme-font:minor-bidi;} .MsoPapDefault {mso-style-type:export-only; margin-bottom:10.0pt; line-height:115%;} @page WordSection1 {size:8.5in 11.0in; margin:1.0in 1.0in 1.0in 1.0in; mso-header-margin:.5in; mso-footer-margin:.5in; mso-paper-source:0;} div.WordSection1 {page:WordSection1;} -->

خودکشی پدیده ای اجتماعی است و دلایل و ریشه های مختلفی دارد.من با نظر آقای علی اصلا موافق نیستم که می گویند خودکشی مد شده زیرا بهر حال حس صیانت نفس در همه انسانها نیرومند است. نمی توان بدور از زمینه ها، پدیده های اجتماعی اینچنینی را تحلیل کرد.من فکر میکنم تحلیل پدیده ها از نگاه انسان لیبرال میل به آن دارد که این زمینه اجتماعی را به نوعی انگیزه فردی ناب واکنشی تحویل کند.همینطور برخلاف نظر آقای کاشی فکر میکنم خودکشی نمی تواند یک اثر هنری باشد و بهتر است ایشان منظور خودشان را در این باره شفاف بیان کنند.برای من وجه هنری خودکشی خیابانی روشن نیست و بحث کانت درباره امر جزیی و کلی را دشوار بشود به خودکشی خیابانی ربط داد. جالب آنکه آقای کاشی می گویند: وجه هنری اقدام این مرد و جاذبه هنری این عکس در آن است که در یک محیط عمومی اقدام به خودکشی کرده است.بنظر من متن گرچه کوتاه اما نارساست و نه تنها در توصیف پدیده موفق نمی شود بلکه اصلا دغدغه ای برای تحلیل علل و ریشه های این خودکشی در متن دیده نمی شود و آخر هم معلوم نمی شود دلیل این پدیده چیست چرا اصلا خودکشی؟آدم می ماند که چطور یک پدیده اجتماعی به شکل ایده ای مجرد و مثالین توصیف شده. اما متن آقای کاشی تنها یک جا از مسیر غالب متن منحرف می شود آن یک جا اتفاقا جالبترین فراز نوشته است،هم درد است و هم درمان : همه هم دست و هم داستانیم تا همه بر سر یک سفره بمانیم و کسان بسیاری بیرون بمانند. حیف که این معنای عمیق زیر خروارها جمله دیگر گم شده و دیده نمی شود.


پاسخ:
احسان عزیز منظور من از هنری بودن ماجرا یک وجه تمثیلی دارد. اساسا متن خیلی جنبه تحلیلی و علت کاوانه ندارد. انجه سبب شده است من یک صحنه خودکشی را به یک اثر هنری تشبیه کنم، توان آن در بیرون بردن مشاهده کننده ار فضای کلمات و مفاهیم آشنا و متعارف است. آنچه در ساختارهای زبانی متعارف ما جاری است با همه تنوعاتش نظامی از سرکوب و فراموش شدگی را سامان دهی می کند. خودکشی مرد این جهان پر از دروغ و فریب را بر ملا می کند. قدرت بر ملا کنندگی اش در همان ناباوری و سکوتی است که در نتیجه دیدن عکس حاصل می شود. به هر حال مقصود اصلی من همان جمله ای در متن است که شما به آن استناد کرده اید بقیه بیشتر جنبه فرمال متن است شاید در انتخاب فرم خیلی ذوق و سلیقه خوبی اعمال نکرده باشم به هر حال ممنون از توجه شما 
  • محمد علی سوری
  • این عکس قدمتی تاریخی دارد و از دوران باستان تاریخ ایران تا به حال را شامل می شود. این عکس تصلب تاریخی قدرت است و ضرباتی که به همبستگی اجتماعی وارد کرده است. این عکس ما را به اساسی ترین مسائل فلسفه سیاسی حول می دهد و اینکه جایگاه فرد در جامعه و سیاست چگونه تعریف شده است. این مرد با خلق این تصویر قصد ساخت اثر هنری را نداشته است بلکه خواسته هنرمندی کند و به صورت معکوس جایگاهی را برای خود کسب نماید ، او قصد ابراز وجود داشته ، احتمالا از همبستگی اجتماعی و تامین اقتصادی ناامید شده و خواسته است در عرصه عمومی با این اقدام به ما بگوید که باید تحول پیدا کرد، شناخته شد، دیده شد و کنشگری کرد تا تنوعی حاصل شود. احتمالا او خود را تبارشناسی کرده بود و در درون خود نه با یک انسان که با او مشکل داشته باشد، بلکه با ساختارهای متصلبی مواجه شده بود که توان مقابله با آنها را نداشت . ساختارهایی که درجه بسته بودن و تصلبشان به اندازه تاریخ وطنمان است. بله انسان فقط زمانی که از یک کل ، از یک چیز کلان و از یک ساختار متعارض ناراضی باشد دست به اقدامی اینچنین در خیابانی شلوغ می زند. آنچه مهم است نه اینکه او در خیابان میرداماد خودکشی کرده یا در کنار صرافی ها و بازارچه شلوغ بلکه این است که چرا او با روش دیگری خودکشی نکرد و با این روش جایی بین آسمان و زمین را انتخاب کرد . او از الهیات و از انسان فاصله گرفته و جای سومی را برای کنشگری انتخاب می کند و این باید مد نظر باشد. آیا او از آسمان و از زمین با اصول سیاسی ای که دارند ناامید شده بود؟

    هم قشری های این مرد که شاید خود ما هم از آنها باشیم فراوانند و فقط یک سلاح دارند و آن هم تکرار شدن زندگی و مرگ ناشی از آن است . و همه می دانیم که "تکرار من در من مگر از من چه می ماند" است و این یعنی مرگ. این نوع مرگ ، یک مرگ سیاسی است که باید در ارتباط با قدرت توسط اعمال کنندگان متعدد آن از سنت گرفته تا فرهنگ و دولت ، تفسیر شود.

    استاد کاشی این مرد اثر هنری خلق نکرده است بلکه به دنبال هنرمندی اجتماعی بوده است. او همبستگی و همدردی ویران شده را بین آسمان و زمین یافته بود یعنی بهترین جایی که  هم از خدا فاصله دارد و هم از انسان و این یعنی بهترین جای در امان بودن. استاد جمله ای را که در متن آورده اید بسیار زیبا است که با خواندن آن باید گریست و آن جمله چنین است" روز نخستینی که نوع بشر عهدی با یکدیگر بسته اند که با هم زندگی کنند، با هم رنج بکشند و شادی های خود را تقسیم کنند. روز نخستین فراموش شده ای که متن زندگی روزمره آن را به ناخودآگاه همه پرتاب کرده است" . استاد شما به یک عهد اشاره کرده اید ، می خواهم به شما بگویم که راستی آیا ما اصلا از اول این عهد را به هم با اراده و رضایت بسته ایم و یا اینکه یک عهد و قرارداد بر ما تحمیل شده است؟ شاید لازم باشد اقدام کنیم و عهدی از نو با هم ببندیم؟

    این مرد با این اقدام به همه ما گفت که بزرگترین منتقد قدرت است؛ بزرگترین حس تکثر و نیاز به همبستگی و رشد اخلاقی و از همه مهمتر حس مسئولیت فردی.  

    پاسخ:
    خیلی ممنون از اظهار نظرتان خیلی تحت تاثیر قرا رگرفتم شما از زاویه دیگری همان بحث را ساخته اید 
    اساتید محترم خودکشی تنها اوج یک پدیده اجتماعی است. من شخصا روز هست بارها کشته میشوم با رنجهایی کلان و ریز درگیر میشوم و همین ها باعث اوج مشکلات جسمی مثل معده زخم و.... شده است. روزی صدها و زن و کودک تحت شکنجه قرار می گیرند. دهها حیوان را دیده ام که با آزار جسمی بسیار عجیب آزارنده اند که شبها هست سه چهار بار از خواب بیدار می کند. خودکشی اوج خلاقیت و جرات و در عین حال بدبختی و رنجهای متلاطم است. سیاست و قدرت بر همه چیز سلطه دارد وقتی قدرت در اوج لجن اندیشه ای و عملگرایی خود بشر برد همین می شود. در بحران های متعدد دیکتاتوری چین، حمله اسپانیا به آمریکا، دیکتاتوری شوروی،دیکتاتورهای پیاپی ایران و...با اسناد و آمار خودکشی به اوج رسید و تداوم دارد. بله انگشت اتهام به همه است و اشاره بجایی است. اما منشا کلان قدرت ها وقتی در اوج فساد و دیکتاتوری هستند چ انتظاری از این عوام گریز از آزادی همیشگی است. گریز از آزادی بشدت در جوامع شرقی و ایران بیداد می کند. اخلاق به شدت سقوط ده است. حتی یک نفر وظیفه خود را بدرستی انجام نمی دهد. هزاران حرف و مقاله و راه چاره برای گفتن دارم اما یک جمله هم اجازه ندارم بنویسم. اما هزاران از این خودکشی صورت گرفت و اگر هم تکرار شود که می شود، بازهم این خیل عظیم چیزی تو نخشون نخواهد رفت. آلتوسر اپراتوس را سیستم همه جانبه سرکوب احتمالا قلمداد می کرد. بیچاره چون راه بجایی نبرد دیوانه شد و زنش را هم کشت. اینها در عصر ما شدت بیشتری از زمان آلتوسر دارد. واقعا مردم عجیبی در حال حاضر وجود دارند، همه از طیف فیلم‌های بسیار خشن هستند. با خیلی هامون صحبت کرده ام بشدت ضد انسان و زندگی هستند. کاش میشد نتیجه این تحقیقات میدانی را گزارش میدادم. عده بسیاریشون همانند آنند که فرخنده را درافغانستان کشاند، در خاورمیانه تقریبا همه کشورها مثل همند همه سوژه های بسیار خطرناک تحویل داده اند و تداوم خواهند داشت. حاکمان بشدت مریض تولیدی جز این نمودارند. حتی با بعضی از سوژه هایی که بعدا به داعش پیوسته اند مصاحبه کرده ام،،البته قبل از پیوستن به داعش،، باور کنید مردم حال حاضر دست کمی از آنها ندارند، فقط نوع جنایت و اهدافشون فرق می کند. وگرنه همه در صیف وسیعی مشترکند. در این لجن خانه چه راهی جز خودکشی می ماند؟! 
    پاسخ:
    کاش می شد بخشی از یافته های شما را می دیدم امیدوارم به شکلی آنها را منتشر کنید حتما ارزشمندند 

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی