راه سوم
سید محمد خاتمی، به منزله یک مرد سیاسی والا، پس از پایان دوران ریاست جمهوریاش متولد شد. اجازه بدهید به وجه تمایز سید محمد خاتمی پس از دوران ریاست جمهوریاش بپردازیم.
مردان سیاست در ایران پس از انقلاب، دو گروه بودهاند. اول آنها که در مدارج قدرت جای داشتهاند و دوم آنها که در موقعیت و نقش اپوزیسیون ایفای نقش کردهاند. متناسب با این دو موضع، دو روایت از سیاستورزی نیز به منزله عادات ماندگار تولید شده است.
سیاست ورزی از سنخ اول، سیاست ورزی بوروکراتیک است. حضور در مدارج قدرت این نحو سیاست ورزی را تولید میکند. در این الگو، عرصه سیاسی عرصه امکانات واقعا موجود است. باید با کمترین هزینه بیشترین فایده قابل تصور را طراحی کرد. میدان سیاست چیزی شبیه بازار خرید و فروش کالاست. عقلانیت، محاسبه، بهترین بهره برداری از امکانها، اهداف کوتاه مدت قابل حصول مولفههای اصلی این سنخ سیاست ورزی است.
سیاست ورزی از سنخ دوم، سیاست ورزی انقلابی است. حضور در قلمرو اپوزیسیون این نحو سیاست ورزی را تولید میکند. در این الگو، عرصه سیاسی، عرصه امکانهای آرمانی است. همیشه در هر وضع موجود، قابلیتهایی برای تغییر رادیکال هست و این الگو، بر این قابلیتها تمرکز دارد. به جای محاسبه هزینهها باید دلمشغول آرمانها و خواستها بود. میدان سیاست چیزی شبیه میدان قمار است. ریسک پذیری، بازیگریهای پنهان، و اهداف بلند مدت، مولفههای اصلی این سنخ سیاست ورزی است.
سیاست ورزی بوروکراتیک اگرچه در منطق توجیهی خود نیرومند است، اما در عمل همیشه کامیاب نیست. این سنخ سیاست ورزی در دو شرایط با بن بست مواجه میشود. نخست هنگامی که امکانها و فرصتهای واقعا موجود، ابزار پیشبرد اهداف سیاست ورز نباشند، گاهی خواسته یا ناخواسته این مرد سیاسی بورکرات است که به ابزار تبدیل میشود، به کار بسته میشود، به بازی گرفته میشود و خود به یکی از اجزاء وضعیتی تبدیل میشود که قصد تغییر آن را در سر میپروراند. دوم هنگامی که تحولی در پائین، یکباره صحنه سیاسی را دگرگون میکند و معادلات و موازنههای قدرت به هم میریزند. سیاست ورز بوروکرات، از بس چشمش به بالاست، اساساً متوجه آنچه به نحو رویدادی و پیشامدی در پائین محتمل است نیست.
سیاست ورزی انقلابی، در توجیه خود چندان نیرومند نیست. واقعیات موجود خیلی او را توجیه نمیکنند، به همین جهت نیازمند یک کلام ارزشگذار است. باید به مدد ارزش گذاری و دوگانه سازیهایی نظیر حق و باطل و خوب و بد، مخاطب خود را توجیه کند. سیاست ورز انقلابی به ندرت کامیاب است، و به جز موارد استثنا، کلام آرمانی او برای آنها که دلمشغول زندگی روزمرهاند، چیزی را دگرگون نمیکند. هنگامی که نظم سیاسی دستخوش ضعف و کاستیهایی میشود، او محبوبیت پیدا میکند و کلامش گیراست، اما هنگامی که هیچ کورسویی از تحولات بزرگ نیست، سیاست ورز انقلابی، هر روز باید بیش از پیش از عرصه سیاسی کناره گیری کند. او یاد میگیرد و یاد میدهد که نباید به آنجه در روزمره سیاست جاری است دامن آلود.
حتما دیدهاید کسانی را که تنها افتخارشان شناسنامه مهرنخورده شان است. نگه داشتهاند برای روزی که به عنوان سند افتخار به عالمیان عرضه کنند.
سید محمد خاتمی نه آن است و نه این. با تجربهای که از پایان دوران ریاست جمهوریاش عرضه کرده، یک الگوی سوم به میان آورده است. سیاست ورزی از سنخ او، جایی میان آن بالا و این پائین استقرار دارد. باید میان ساختار مستقر سیاسی، و امید در عرصه عمومی معدل معقولی پیدا کرد. نباید به روال سیاست ورزان انقلابی به سرعت به نتیجه شکستن ساختارها رسید. اما ساختار، به خودی خود، میل به بازتولید بیشترین منافع برای گروه ذی نفع و وابسته به خود دارد. ساختار به هر تحولی مسدود است. تنها به شرط حیات این پائین، ساختارها تکانی به خود میدهند. شرط حیات این پائین نیز امید است.
همه تلاش سید محمد خاتمی، زنده نگاه داشتن امید در عرصه عمومی بوده است. مهم نیست امید چگونه برانگیخته میشود، مهم این است که امید تنها شرط زایش و خلاقیت در عرصه سیاست است. امید، ذهنها را فعال میکند، ابتکارات تازه خلق میکند و زندگی را به منزله عرصه امکانهای تازه پیش چشم همگان میگشاید.
در موقعیتی که سنتهای دمکراتیک ضعیفی وجود دارد، تولید امید در عرصه عمومی بدون اراده به شکستن رادیکال ساختارها، یک معجزه بزرگ است. این اتفاقی است که سید محمد خاتمی خلاق و مبتکر آن است.
- ۹۴/۱۲/۲۱