وجود رقیب شرط بقای این بازی است
روح جمعی و ملی ما را کسانی در دفینهها میجویند. اعم از دفینههای ملی یا دینی. اما من احساس میکنم روح جمعی و ملی ما، در همین احساس استرس، بیم، امید، اشتیاق، کینه و نفرتهایی جاری است که در فضای عمومی این روزهای کشور جریان دارد. انتخابات بستری است فراتر از هر یک از ما. هر کس، خود را در بستری از امید مییابد و امیدوار است، در بستری از کینه پیدا میکند و کینه جوست، در بستری از نفرت یا اشتیاق مییابد و سراسر متنفر یا مشتاق است. هر حالی که دارد، فراتر از صرف زندگی و کار و بار شخصی و روزمره است. این همان فردیت ماست، که در پرتو روح جمعی و ملی ما، ظاهر شده است.
مواریث تاریخی اعم از دینی یا ملی، در آشوب این امواج روانی متعارض، به انحاء تازه بازسازی و فراخوان میشوند.
اگر اینچنین باشد، ما روح جمعی و ملی خود را احساس میکنیم اما چندپاره و گسیخته. این موهبت دنیای جدید است. دنیای جدید تجربه جهان، تجربه خود و تجربه روح جمعی ما را با احساس زخم و گسیختگی توام میکند و این راز خلاقیت، شکوفایی، و خلق غیرممکنهاست.
تجربه زخم و درد، همزمان با تجربه خود فردی و جمعی ما، سیاست را بر صدر مینشاند. عرصه سیاسی، تجلی بخش تلاش ما برای کاستن از آلام فردی و جمعی است. ما در بستر رویدادهای سیاسی، خود را و حیات جمعی خود را بازشناسی میکنیم. سیاست اینچنین به یکی از عالیترین و غنیترین سطوح هستی شناسی انسان جدید تبدیل میشود.
کمی فاصله بگیریم. به آنچه این روزها تولید و منتشر میشود نظر کنیم و به شکوفایی ذوقها و ابتکارات و ابداعات عملی و کلامی. به بهانه انتخابات هستی خود را مشاهده میکنیم و غنای جمعی آن را.
بیش از آنکه به نتیجه انتخابات فکر کنم، برای تجربه درونیتر این جهان پرآشوب و زیبا، در انتخابات شرکت میکنم. به لیست اصلاح طلبان رای میدهم اما رقیب اصولگرا را شرط بقاء این بازی پرآشوب میدانم.
- ۹۴/۱۲/۰۵