میانمایگی و جنون
از یک مراسم کفن و دفن میآیم. مردی مرده بود. گروهی گردهم آمده بودند. همه در مراسم تدفین نقش خود را خوب بازی کردند. از یکی انتظار میرفت ار شدت غم عربده بکشد. عربده میکشید. از کسانی انتظار میرفت آرامتر بنالند آرامتر مینالیدند. از کسانی انتظار میرفت زحمت حضور خود را به رخ صاحب عزا بکشند، میکشیدند. از کسی انتظار میرفت ضمن دعا و مرثیه از شرکت کنندگان مرتب تشکر کند تشکر میکرد. از کسانی هم انتظار میرفت معطل نکنند و به سرعت مرحوم مغفور را در خاک کنند، معطل نکردند و در خاک کردند. مراسم پایان یافت. همه به سمت رستوران راهی شدند، بوی خوش غذا و شکمهای گرسنه و خوش و بش دوستانه، فضا را اشغال کرد. ماجرای یک مرگ خاتمه یافت و زندگی از سر گرفته شد، گویی مرگ آن مرد، وقفه کوتاهی در مسیر زندگی متعارف این جماعت بود. حال همه با شتابی بیشتر به زندگی بازگشتند.
مرگ اما همیشه اینچنین در حاشیه زندگی نمیایستد. گاه هیولایی است که زندگی را میبلعد. چرخش مدام تولد و مرگ گاهی چنان کسالت بار مینماید که مردم از لذتها و عیشها و شادیهای کوچک خود احساس تهی بودگی و تکرار میکنند. علیه زندگی قیام میکنند. فاشیسم و نازیسم را به یاد آورید و صحنههای شگفت انگیز ویرانی و مرگی را که این روزها طالبان و داعش خلق میکنند. میکشند و کشته میشوند و شهوتناک فریاد میزنند مرگ را هزاران بار از زندگی دوست تر دارند.
مضمون زندگی روزمره جستجوی حداکثر امنیت و فرار از همه مخاطرهها در سایه پناه آوردن به راه رسم جماعت، و سر فروکردن در چند و چون اشتغالات روزمره است. اما زندگی هیچ کجا خالی از عرصههای مخاطره نیست. آنها میادینی از مخاطره را فرونهادهاند و به میدانی دیگر از مخاطره تن در دادهاند. ساکنان زندگی روزمره نیز در میدان جنگی بی پایان حاضر شدهاند. پاکیزگی و بهداشت، یکی از این میادین است. صبح و شام در جنگ مستمر با لشگر بی پایان میکروبها به سر میبرند. دستهای خود را میشویند، میشویند و گالنهای بزرگ مایع شستشو به سرعت تمام میشوند. با وسواس همه چیز را میشویند، مبادا یکی از عوامل دشمن غدار در بدنشان نفوذ کند. پاکیزگی و بهداشت میدان کوچکی است از رزمی بزرگتر که در میدان سلامتی جاری است. اطلاعات پزشکی مخابره میکنند، از خوردنیها و نخوردنیها میپرسند تا مقاومت خود را رویاروی خیل شیطانی بیماریها دوچندان کنند. ترس از بیکاری، فقر، تنهایی، گمنامی و رقابت میادین متعددی است که فرد در جنگ و ستیز مستمر در آن هاست. مردمان زندگی روزمره از صبح تا شام در کار نزاعاند تا فرصتهای خود را از دست ندهند، فرصتهای تازه به دست آورند، دیده شوند و از گمنامی به درآیند. جنگ محل شجاعت و خلاقیت است. نزاع مستمر زندگی روزمره اما، معمولاً زاینده سوژههای حقیر و رام و چند چهره و بی بنیاد است.
زندگی روزمره کانون جا به جا کننده غریزه معطوف به زندگی با غریزه معطوف به مرگ است. گاه حقیرانه به زندگی پناه میبرند و گاه وحشیانه به آن هجوم میآورند. گاه زیر سقفهای کوچک آن چرت میزنند و گاه با پتک به جان همه چیز میافتند.
میانمایگی و جنون نسبتی با هم دارند. مرگ راز این نسبت است. کسانی در زندگی روزمره با مرگی میانمایه میستیزند، و کسانی در زندگی روزمره، همدست مرگ میشوند و به هیولایی که به زندگی هجوم میبرند.
- ۹۴/۰۷/۲۶