زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

از راه ماندگان خونخوار

سه شنبه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۰۰ ق.ظ

هر روز تعداد زیادی در جهان دست به خودکشی می‌زنند. به نحوی ترحم بار، دلخسته از زندگی تیغ بر رگ می‌زنند یا زهر در کام می‌کنند و چشم از جهان می‌بندند. .

چه می‌شد اگر کسی می‌توانست، تعداد زیادی از این افراد پر از اندوه و ناتوان را پیش از اقدام به خودکشی شکار می‌کرد و در نقطه‌ای گرد  هم می‌آورد؟ چه اتفاقی می‌افتاد اگر همه این بخت برگشتگان در فضایی مشترک چشم در چشم هم می‌دوختند؟

شاید همین دیدار و فضای مشترک آنها را دوباره به زندگی باز ‌گرداند. آنها به دلایل کاملاً متفاوتی قصد خودکشی داشتند. اما در یک امر با هم مشترک بودند. جهان به یک بن بست تبدیل شده بود و همه خود را ناتوان از تداوم زندگی می‌یافتند. به نظرم خیلی عجیب نیست اگر اراده‌هایی که به سمت نابو.دی خودشان نشانه رفته بود، تجمیع شود و به سمت جهان و جهانیان نشان رود. آنان را متوحشانی می‌یابی که به نحو مرعوب کننده‌ای دیگران را تکه تکه می‌کنند و دست به ویرانی جهان می‌زنند.

دلخستگی از جهان، با وساطت یک قصه در خصوص چیستی جهان و دیگران و تمدن و شادی‌های دیگر مردمان، به خشمی جمعی تبدیل می‌شود. کافی است کسانی قصه‌ای بسرایند و کسانی پای در میدان عمل بگذارند. کسانی به دلایلی کاملا متفاوت هزینه کار را فراهم کنند و کسانی از این خشم عمومی منتفع شوند.

آیا می‌توان ظهور گروهی مانند داعش را اینطور فهم کرد؟.

تا هر کجا که این تحلیل بیانگر واقعیت باشد، باید شرم کنیم از اینکه فوراً دست به طبقه بندی متعارف انسان و حیوان بزنیم و آنها را از دایره انسان‌ها خارج کنیم. چیزی در ساز و کار دنیای جدید و ترتیبات انساندوستانه آن هست که به طور منظم وقاعده مند توحش می‌زاید.

جهان جدید پر از انتخاب‌های تازه است. پر از فضاهای گشایش و خلاقیت. هر کس می‌تواند از گوشه‌ای حرکت کند و از امکان‌های جهان جدید برای تحقق آرزویی بهره برداری کند. هر روز می‌توان نمونه‌های کامیاب را مشاهده کرد. صحنه‌های گوناگونی هست که پیروزمندان صحنه پر هیاهوی زندگی را پیش چشم می‌آورند. اما به ندرت کسی متوجه سیل فروریختگان، به حاشیه رانده شدگان و شکست خوردگان است.

جهان جدید به پشت سر کور است. تنها پیش چشم و مقابل را می‌بیند. گویی آنها که از راه مانده‌اند، در مغاکی عمیق فرومی‌روند. گاهی این از راه ماندگان، در بیابان‌ها، خرابه‌ها، و حاشیه‌های شهر، رفت و آمد می‌کنند. شهروندان شیک به آنها مثل سگ و گربه‌های آواره نگاه می‌کنند. اما امروز کمی متفاوت شده است. آنها در همه متن‌ها حضور دارند. دیگر به دشواری می‌توان متن و حاشیه را از هم تفکیک کرد. پاریس و لندن و نیویورک و واشنگتن را در اشغال خود می‌آورند.

هر روز وشب، شماری از آنان در گوشه‌ای دست به خودکشی می‌زنند و از جهان می‌روند، اما گاهی گرد هم می‌آیند. مرثیه‌ای می‌سرایند. روایتی می‌سازند، کسانی دل شیر پیدا می‌کنند و برج‌های آسمان خراش را به زیر می‌آورند.

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۸)

آقای دکتر! غیب کبرای تان خیلی به طول انجامید. با این حال بازگشت تان نویدی است برای خواندن متن های عمیق و متفاوت.
پاسخ:
ممنون از لطف و توجه شما 
عالی بود استاد. روان ساده و بسیار علمی.

حاشیه ها به مرکز برمیگردند و تخریب میکنند.

حاشیه ها به علت فقر، تحقیر، فرصت های اندک توان زیست مدنی ندارند و حتی رویکرد مبتنی بر مدارا ، تکثرگرایی و دموکراسی را شر قلمداد میکنند چرا که توسط همین واژگان طرد شده اند.

فرهنگ مونیستی متافیزیکی مرگ اندیش آنها را جذب میکند تا سعادت را در جایی که دیده نمیشود با ابزاری خشونت بار طراحی کنند.

افغانستان عراق سوریه و اغلب کشورهای خاورمیانه که در ان جماعت های مهاجر حاشیه نشین و فاصله طبقاتی زیاد وجود دارد امکان شیوع روایت های مرگ اندیش را دارند.

گونه ای خودکشی جمعی است.
  • الهام رئیسی
  • من گاهی به طور عجیبی اخبار خودکشی ها را رصد میکنم و دنبال دلیل برای این کار

    و از زبان تمام آنان که خودکشی ناتمام دارند شنیده ام وقتی به مرگ نزدیک می شده اند میل عجیبی به زندگی داشته اند مثل کسی که در لبه یک پرتگاه تنها دست آویزش ریشه فرسوده یک درخت است. معتقدم شاید اگر به نوعی معنا به زندگی بازگردانده شود امید برای ماندن هم تقویت شود

    این  معنا البته دایره شمول گسترده ای دارد برای برخی پول برای دیگری کار برای یکی معنویت  که نبودنشان چاه ویل خودکشی میشود


  • الهام رئیسی
  • ولی باز هم به نظر من در فضای فیسبوک منتشر نکنید شاید مستبدانه باشد ولی فکر نکنم زحمت باز کردن یک پنجره جدید و خواندن شما در وبلاگتان آنقدرها طاقت فرسا باشد
    پاسخ:
    خانم رئیسی فقط چند خط یادداشت اخیر را در فیس بوک گذاشته ام اصل یادداشت فقط در وبلاگ قابل دسترسی است 
  • شعاع اندیشه
  • زیبا و عمیق...
     به اعتقاد من برخی از این افراد در حاشیه نبوده اند بلکه بالعکس در متن دچار بحران معنا شده اند، اشباع شده اند و به دنبال تجربه ای نو، راهی حاشیه شده اند.

    پاسخ:

    دقیقا

    حق با شماست. چه بسا من در این زمینه یادداشتی بنویسم. من مقصودم اساسا این نبود که اعضا گروه داعش متشکل از فقرا و افراد بی سواد و امثالهم هستند. آنها اغلب به متن و بحران متن ربط دارند. متن تنها توسعه نیافتگی و فقر و شکاف طبقاتی تولید نمی کند. متن بی معنایی، گسیختگی روانی، نادیده گرفته شدگی، ابتذال و ملال نیز تولید می‌کند و این همه را می‌توان در ظهور داعش و امثالهم دخیل دانست

  • شعاع اندیشه
  • منظور از حاشیه گروه داعش بود
    برعکس دوست قبلی من با روش شما آقای دکتر موافقم.  چه اشکالی دارد برای احترام به مخاطبین انجا هم حضور داشت و لینک پستهای وبلاگ را قرار داد. بنظر من ادرس وبلاگتون را در پروفایل "لینکدین" هم قرار بدهید تا دوستان بیشتری ارتباط برقرار کنند.
  • فرزاد نعمتی
  • سلام
    این متن در کلیت خود برای من والتر بنیامین را تداعی کرد به خصوص وقتی از توجه به چیزی که بنیامین آن را "سنت ستمدیدگان" می نامید و می گفت این سنت نشان می دهد آن وضعیت استثنایی که آنها به آن دچارند، خود قاعده است؛ سخن می گوید. کوری جهان نسبت به پشت سر نیز همچنین.

    و یک نکته حاشیه ای: مدتها بود در وبلاگ نمی نوشتم و کامنت نیز نمیگذاشتم. نمیدانم چرا نمی توانم خودم را مجاب کنم که بدون سلام، شروع کنم. 
  • افسانه کامران
  • آقای دکتر ممنونم از نوشته خوب و بسیار تامل برانگیزتان. مدتهاست به آنچه که شما نوشته اید فکر می کنم. اینکه جامعه مدرن به شکل های متفاوتی دارد خشونت را بر شهروندانش اعمال می کند. من نام آن را خشونت های مدرن می گذرام. خشونت های مدرن لزوما برخورد فیزیکی و تنبیه نیست ، ندیدن و کنار گذاشتن و به عبارتی از حوزه روابط و مناسبات حذف کردن شیوه های اعمال خشونت مدرن است. مثلا همین روشی که دولت و بخش زیادی از مردم بر معتادان اعمال می کنند. با تغییر گفتمان مجرمانه به گفتمان بیمار انه سبب شد تا حتی مردم و خانواده ها نیز حساسیت هایشان را نسبت به این افراد از دست بدهند. مثلا شما در کنار میله های دانشگاه  آدمهایی را می بینید که دارند مواد تزریق می کنند و دانشجویان و ... هم عبور می کنند. این اعمال خشونت که از قضا آشکار هم نیست و به گونه همدستی همه ما را هم در بر دارد به گونه ای برای سالمندان هم در جامعه ما قابل مشاهده است. اعتراف می کنم که با خواندن نوشته شما شوق نوشتن دوباره در وبلاگ در من هم تازه شد. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی