زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

زاویه دید

تاملاتی پیرامون مسائل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی

جهان مدرن و چاله امروز

دوشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ق.ظ

در آشوب جهان امروز همه با هم موافقند که وضع موجود عالم مساعد نیست. جهان هر روز بیشتر از پیش در بحران امنیت فرومی‌رود. این وضع به ویژه با توجه به گسترش روزافزون دایره عمل جنبش‌های بنیادگرای اسلامی حاصل شده است. اما تفسیر این وضع تابع چشم‌اندازی است که از آینده داریم. چشم‌اندازهای اصلی که ما را در تفسیر وضع امروز عالم از هم متمایز می‌کند به شرح زیراند:

 

اول: رویدادهای امروز اختلالی موقت در فرایند گسترش دنیای مدرن است

بر مبنای این چشم انداز، دنیای مدرن راه خود را می‌رود و در فرایند گسترش آرام و طبیعی خود، گاه با فراز و فرودهای موقت مواجه می‌شود. جنبش‌های دینی در این منطقه از جهان، حاصل مقاومت بی حاصل گروه‌های عقب مانده‌ است. دیر یا زود این مانع برطرف خواهد شد و دوباره با فرایندهای پیشین مواجه خواهیم شد. فرایندهایی که چرخ مدرن شدن را در این سوی جهان دوباره به گردش درخواهند آورد.

آنانکه با چنین چشم‌اندازی به رویدادهای امروز جهان می‌نگرند، با هر صدای تازه از اردوگاه بنیادگرایان، قلم به دست می‌گیرند و با بعض و کینه به کسانی بد و بیراه می‌گویند که از ظهور  دین در عرصه سیاست دفاع کردند. همان‌ها که از منظر دینی مظاهر دنیای جدید را به نقد کشیدند. همان‌ها که از آموزه‌های دینی تصویرهای ایده‌آلی از زندگی برای مردم ساختند.

خشونت‌های بی پروا و شگفت انگیز گروه‌های بنیادگرا، سند آشکاری بر صدق گفتار آنان است. با خشم به دنبال کسی می‌گردند که هنوز هم جسارت دفاع از سیاسی شدن دین داشته باشد. با خبر هر انفجار، باید به درگاه آنان بروی و طلب پوزش و عفو کنی. باید از سر صدق تسبیح به دست بگیری و صد بار منتقدان غرب و مدافعان بازگشت دین به عرصه سیاسی را لعن و نفرین کنی تا دیده و شنیده شوی. باید صد بار تکرار کنی، همه چیز خوب بود. دنیا به سمت پیشرفت و ترقی پیش می‌رفت. بسیاری از آنچه مشکل جهان مدرن خوانده شد، مشکل نبود. طبیعت زندگی انسانی بود. مثلا نابرابری، فقر، شکاف‌های جهانی و طرد شدگی. اگر هم مشکلی بود که طبیعی نبود، طبع خود جامعه سرمایه داری قادر به حل آنها در روند گسترش خود بود. نیازی به شلوغ کردن و بحث و جدل انتقادی نبود.  

  

دوم: رویدادهای امروز نقطه عزیمت دنیایی به کلی متفاوت از امروز است.

چشم اندازی که درست رویاروی چشم انداز نخست می‌نشیند، منتظر فروریختن جهان جدید است. تصورش بر این است که به پایان دنیای مدرن رسیده‌ایم. بساط گناه و فریب و کفر جهان جدید در هم خواهد پیچید و دین دوباره پرچم خود را بر فراز جهان خواهد کوبید. نیروهای داعش با چنین چشم‌اندازی تولید نیرو و عزم جمعی می‌کنند. به دنبال خلق یک سرزمین واحد اسلامی هستند تا از آن نقطه اتکایی برای یورش به جهان مدرن بسازند.

آنانکه با چنین چشم‌اندازی به تحولات دنیای جدید می‌نگرند مرتب در حال آزمون قدرت کسانی هستند که متولیان قدرتمند دنیای مدرن شناخته می‌شوند. موفقیت هر اقدام تروریستی در کشورهای غربی یک فرصت تازه برای اثبات صدق مدعای آنان است. استفاده از هر فرصت برای گسترش قلمرو و میدان عمل، برق تازه امیدی است که شکست قریب الوقوع جهان مدرن و پیروزی پرچمداران دین در عرصه سیاسی را به اثبات خواهد رساند.

به نزد آنانکه می‌روی، تنها باید حرارت مومنانه خود را به نمایش بگذاری و یقین خود به فرارسیدن وعده‌های آنان. تردید، نقد و تشکیک، یک گناه نابخشودنی است. تنها چشم به افق بدوز و مشت‌های خود را در هم بفشار. باید مرتب زمزه کنی جهان جدید در سرشت خود نجس است. بنیاد آن را باید در هم فروریخت. همه چیز را باید از نو تعریف کرد.

آنها به نحو شگفت انگیزی قیامت را به این جهان آورده‌اند. وعده بهشت در این جهان می‌دهند و در حال حاضر آتش جهنم را با خود آورده‌اند تا گناهکاران را در  آن بسوزانند. آنان در صدد برآمده‌اند با خشم آتشین خود این جهان را از آلودگی پاک کنند و بهشتی این جهانی بسازند. مشکل آنان اما مشکل دستاورد است. باید اثبات کنند در فرصتی که به لحاظ تاریخی به دست آورده‌اند، چه کرده‌اند و به مواهب بشری چه افزوده‌اند. مشکل دستاورد بخت آنان را تباه می‌کند.

 

سوم: جهان رو به نابودی می‌رود

یک چشم انداز محتمل دیگر، مرگ چشم انداز است. کسانی در جهان امروز هیچ نشان بهبود نمی‌یابند و تصورشان بر این است که جهان به کلی در سراشیب سقوط قرار گرفته است. در انتظارند تا همه چیز یکباره فروریزد و جهان در مغاک تاریکی و مرگ فرورود. این تصویر کمتر به بیان می‌آید اما شاید بیش از آن دو، در روان و جان مردمان این روزگار رخته کرده باشد.

آنانکه با چنین چشم‌اندازی به جهان می‌نگرند، صرفا امکانی برای ایستادن در همین نقطه فعلی می‌جویند. هر گونه آشوب، اعتراض، اختلاف افکنی و سر و صدا را بی مورد می‌دانند. تصورشان این است که در این سراشیب سقوط، بهترین راه حل، ایستادن یا دست کم حرکت آرام است. پیش رو خبری نیست تا تند برویم. هر چه دیرتر به آن انتهای ویرانی برسیم، فرصتی برای زندگی پیدا کرده‌ایم.  

ممکن است از شمار این گروه، کسانی به گروه نخست بپیوندند و بازگشت از این راه پر مخاطره را درمان درد بیابند. تنها در این صورت برق امیدی در چشم آنان می‌درخشد. اما اگر بازگشت را نامیسر بدانند، تنها راه را ایستادن و سکوت می‌دانند. ایستادن و با همه توان چسبیدن به امکانی که لیز نخورند.

 

چهارم: چشم اندازی ترکیبی

مطالعه تاریخ تحول جهان جدید نشانگر آن است که می‌توان چشم‌اندازی دیگر هم داشت. اگرچه امروز  کمتر وجود دارد. این چشم انداز را هابرماس یک دهه پیش مطرح کرد. دین داران یکی از به حاشیه راندگان دنیای مدرن بوده‌اند. دنیای مدرن اصولا جهانی حاشیه ساز است. در تاریخ گسترش و تعمیق جهان مدرن، در هر گام با یکی از این به حاشیه رانده شدگان مواجه شده است و در هر گام برای درونی کردن به حاشیه رانده شدگان، خود را ارزیابی دوباره کرده و با چهره تازه‌ای ظهور پیدا کرده است. چهره تازه‌ای که مستلزم بازسازی حیات مدرن بوده است.

پیش از این، بردگان، کارگران و زنان سه سنخ از حاشیه رانی دنیای جدید بوده‌اند. دنیای مدرن یکبار در نتیجه خیزش بردگان خود را بازآفرید و در پرتو این بازآفرینی، مفهوم آزادی معنا پیدا کرد. یکبار در نتیجه خیزش کارگران بازآفرینی شد، و مفهوم عدالت جایی در کنار مفهوم آزادی پیدا کرد و یکبار نیز در پرتو خیزش جنبش‌های زنان، مفهوم آزادی بنیادی عمیق و هستی شناسانه یافت.

البته این فرایندهای بازآفرینی همچنان جاری است. دنیای مدرن هنوز در بخش‌هایی برده دار است، هنوز نسبت به طبقات فرودست ظالم است و نسبت به زنان تبعیض روا می‌دارد. اما دیگر بردگان و کارگران و زنان حاشیه جهان جدید نیستند در متن آن به افزایش قلمرو خود می‌اندیشند.

امروز روزگاری است که یک به حاشیه رانده شده دیگر سر برآورده است: جهان سوم و فرهنگ‌‌های متکی بر دین. جهان جدید راه خود را بازخواهد یافت. اما نه به شیوه قدیم. جهان جدید ناچار است بایستد، تامل کند و نسبت خود را با مردمان جهان سوم و دین داران بازآفرینی کند. و الا در چاله امروز بیش از پیش فروخواهد رفت.  

  • محمد حواد غلامرضاکاشی

نظرات (۵)

دکتر جان باز هم عالی بود
استفاده کردیم
هر چند که با شما مخالفیم و شما رو بار هبر
هر چند که با شما مخالفیم و شما رو با رهبر معظم انقلاب در نامه ای که به جوانان غرب دادند نزدیک النظر میبینیم
ولی در کل نگاه نو و جدیدی بود استفاده کردیم
ولی واقعیت اینه جنس دین و ایدئولوژی با حق زنان و برده داری خیلی متفاوته
البته ما درس پس میدیم قربان
ولی با انا الحق و انت الباطل یه مقدار اگر نگم نمیشه خیلی سخت بشه تعامل کرد
پاسخ:
سخن گفتن با طنین انالحق با دین داران اغاز نشد جهان مدرن ابتدأ انسان سفید مرد و صاحب سرمایه و سکولار را معیار و أستاندارد انسان بودگی قرار داد و دیگر آدمیان را به حاشیه راند. جهان مدرن ابتدا با زبان انالحق سخن گفت هر یک از به حاشیه رانده شدگان نیز از در واکنش راهی جز انتخاب طنین انالحق نداشتند به مباحث فمینیست هایی که مردان را از قلمرو انسانی خارج کردند یا طنین کلام مارکسیستی که بورژواها را تهدید به گورستان می کرد توجه کنید اما کلام انالحق انها از سنخ واکنش بود نه کنش ماجرای اسلام سیاسی هم از این قاعده مستثنی نیست
ا
شما پیشاپیش راه پاسخ من رو بستید و فرمودید اسلام سیاسی از جنس واکنش میباشد نه جنس کنش البته با تمام احترام مخالفم فعلا درگیری که در خود جوامع اسلامی وجود داره از نوع کنش است و هریک ندای انا الحق سر داده اند ودیگری را تکفیر میکنند و با شهوت مرگ خود و دیگری را فریاد میزنند تمام شان حال اگر خوش بینانه نگوییم تمامشان ، اکثرشان این دنیا را جایی بد و کثیف میپندارند و در سودای بهشت برین سر ها هم را جدا میکنند و مرگ را به آغوش میکشند بی هیچ ترس و واهمه ای . کمربند انفجاری میبنند و الله واکبر میگویند تا زود تر به خوای خو برسند. درس و تحصیلات خود در بهترین دانشگاه های دنیا را رها میکنند و تبدیل به جان جهادی میشوند. سنگسار میکنند. شلاق میزنند . به ماشین میبندند و پاره میکنند. با ماشین از روی مردم عبور میکنند. از بلندی پرتاب میکنند. زنان را به اسیری و کنیزی میگیرند. این قرائت اسلام سیاسی در اساس مشکل دارد . کاری از دست غرب ساخته نیست و مشکل عدم درک و گفت و گو نیست شطرنج با گوریل نمیتوان بازی کرد. باید از درون تراشیده شود. با تمام احترام و سپاس مجدد.
پاسخ:
وقتی از سرشت واکنشی سخن می گوئیم، لزوما به این معنی نیست که باید در مقابل آنکه کنش انجام داده ابراز شود من به عامل اصلی بروز یک سرشت و روحیه در میان اسلام گرایان اشاره کردم. ظهور در این حد از خشونت گرایی در کجای تاریخ اسلام سابقه دارد. ظهور این فرم از خشونت گرایی به دلیل واکنشی است که در مقابل تحقیر و نادیده گرفته شدگی د رآنها بروز کرده است. اما این الزاما به این معنا نیست که سویه خشونت تنها باید متوجه آن کس شود که کنش طرد و حاشیه رانی را انجام داده است. این خشونت تنها به دیگران اعم از غربی ها یا مسلمانان متوجه نیست بلکه پیش از هر کس متوجه خود فردی است که واکنش انجام می دهد. فرد در نسبت با خویشتن پیش از هر کس اعمال خشونت می کند و طبعا با مخیط خود نیز اعمال خشونت می کند. کاستن از بار نادیده گرفته شدگی می تواند التیام بخش درد باشد و بستر رشد این سنخ از خشونت گرایی را تقلیل دهد در این زمینه روشنفکران مسلمان وظیفه هایی دارند اما قبل از آنها باید از سوی کسانی که فاعل کنش بوده اند فعلی صورت پذیرد و امکان پذیرش روی دهد 
  • محسن سلگی
  • لطفا این ورژن لحاظ و منتشر شود

    در هر حال و محل، شاگرد استاد گرانقدرمان هستیم؛ چه صحنه دانشگاه باشد و چه پهنه مجازی

     

    با ایده جماعت گرایی، انتقادات وارد بر لیبرالیسم مبنی بر ندیدن اقلیت رفع می شود. افزون بر این، جماعت گرایی، بعد عاطفی لیبرالیسم را تقویت می کند.

     شهروندی بدون جماعت گرایی- که مکانیزم آن چندفرهنگ‌گرایی است-" شهربندی" خواهد بود.

    با نگاه جماعتی دیگر نمی‌توان از طبقات، کردها و... براحتی سخن گفت. این قسم ملاحظات، امکان آزادی فرد و گروه‌های کوچک برای وفاق را بیشتر می‌کند. شاید بتوان بر مبنای این ریز‌وفاق‌ها، از یک وفاق کلان نیز سخن گفت؛ اما وفاق کلان، نه آن‌چه هابرماس می‌گوید. هابرماس با تاکید بی اندازه بر عقلانیت و گفت‌و‌گو- با وجود اذعان به تکثر- اما نمی تواند تفاوت را آن چنان که شایسته است ارج بگذارد. نگاه او به پذیرفتن دینداران از سر تحمل است تا تساهل؛ اجباری است تا آزادانه و دلخواه؛ از سر خویشتنداری است تا دوستداری. در عین حال، هابرماس در گشودن ولو گوشه ای برای دینداران پیشگام و آغازگر بوده است و از این حیث ستودنیست.

     

     

    پاسخ:
    با نکته شما موافقم که اساسا غربی ها منجمله هابرماس از سر تحمل باب سخن را باز کرده است. اما حتی اگر از سر تساهل نیز سخن بگوید مشکل حل نمی شود. تساهل هم مساله را حل نمی کند باید افق دین داران به منزله افقی که ارزشی به جهان جدید می بخشد به رسمیت شناخته شود و افق چهان جدید حاضر باشد خود را با آنچه در افق دین  داران  هست غنا بخشند. والا تساهل نیز سطحی از تحمل است 
    این چرخه ادامه خواهد یافت...
    یه  رویکرد دیگه به این پدیده تروریسم بی نهایت خشونت بارمی تونه این باشه که چطور توی دین یهودیت  ایدئولژی سیاسی صهیونیسم ساخته میشه توی شیعه ایدئولژی سیاسی بهابیت در اهل سنت ایدئولژی وهابیت و در وهابیت ، تکفیر ... و این چرخه ادامه خواهد یافت  متناسب با فضای و زمان خود.
    این ایدئولژی سازی را نمی توان بدون پیوند امر سیاسی و امنیت در نظر گرفت . نمی توان بدون نقش استثناگرایی آمریکایی و اسرائیلی تحلیل کرد... نمی توان دوگانه مقاومت  و سلطه را در نظر نگرفت ... این تروریسم بی نهایت رها راه حل هویت گرایان سلطنت جوی منطقه ای و هژمون گرایان نظم جدید جهانی برای  حل ستیز دوگانه مقاومت و سلطه ست
    اما سئوال اینه  آیا  قدرت تکنولژیک نظامی و اقتصادی اول آنها قادر به تبدیل آن به قدرت سیاسی و ملت سازی و دولت سازی خواهد بود ...
    به نظر میاد آگاهی کاذب  دوره مدرن قدرت خود را در مقابل آگاهی صادق حادث شده در اثر انقلاب ایران و بازیابی اسلام سیاسی از دست داده...
    آگاهی صادق به معنای مطابقت امر با واقع و رسیدن به حقیقت واحد مبنای ایجاد دولت سازی و ملت سازی شده..
  • حسن رفیعی
  • ولی تفاوتی میان جنبشهای کارگران و زنان با این به‌حاشیه‌راندة نوخاسته - دین‌باوران - وجود دارد: آنها به این توحش نبودند! 
    اشتباه نشود. من هم دین‌باورم و واقعیتِ به‌حاشیه‌راندگی دین و دین‌باوری در جهان جدید را قبول دارم. ولی گمان نمی‌کنم داعش و القاعده و طالبان را بتوان جنبشهایی دانست که دین‌باورانِ به‌حاشیه‌راندة را نمایندگی کنند. اگر هم چنین باشد، جنبشهای قابل دفاعی نیستند و لذا نمیتوان امید داشت که تجدد (مدرنیته) بر اثر آنها تغییر مثبتی را در خود بپذیرد. هیچ؛ ختی ممکن است بر سر مواضع دین‌گریزانه یا دین‌ستیزانة خود بیشتر هم پا سفت کند.

    پاسخ:
    جناب رفیعی من هم در موضع دفاع از داعش نبودم فقط تلاش داشتم امکانی برای درک موقعیت آنها فراهم کنم. درک نقطه آغاز رویارویی از سنخی متفاوت با خشونت است. جهان مدرن هم جهان  متفاوت با خود را به حاشیه رانده هم دین داران را و این دو سنخ به حاشیه رانده شدگی به نحو مضاعف در آنان تجلی کرده است. انتخاب موضع خشونی از سوی آنان اخلاقی و قابل  دفاع نیست اما اگر تنها امکان دیده شدن و رویت پذیری شان باشد می تواند قابل درک شود. بنابراین انتظار می رود با درک آنان امکانی برای بازتعریف متن فراهم شود. بازتعریف متن به نحوی که آنان را در خود جا دهد، بستر ساز ظهور و نمودی تازه از سوی دین داران در جهان جدید را فراهم خواهد کرد. 
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی