جهان مدرن و چاله امروز
در آشوب جهان امروز همه با هم موافقند که وضع موجود عالم مساعد نیست. جهان هر روز بیشتر از پیش در بحران امنیت فرومیرود. این وضع به ویژه با توجه به گسترش روزافزون دایره عمل جنبشهای بنیادگرای اسلامی حاصل شده است. اما تفسیر این وضع تابع چشماندازی است که از آینده داریم. چشماندازهای اصلی که ما را در تفسیر وضع امروز عالم از هم متمایز میکند به شرح زیراند:
اول: رویدادهای امروز اختلالی موقت در فرایند گسترش دنیای مدرن است
بر مبنای این چشم انداز، دنیای مدرن راه خود را میرود و در فرایند گسترش آرام و طبیعی خود، گاه با فراز و فرودهای موقت مواجه میشود. جنبشهای دینی در این منطقه از جهان، حاصل مقاومت بی حاصل گروههای عقب مانده است. دیر یا زود این مانع برطرف خواهد شد و دوباره با فرایندهای پیشین مواجه خواهیم شد. فرایندهایی که چرخ مدرن شدن را در این سوی جهان دوباره به گردش درخواهند آورد.
آنانکه با چنین چشماندازی به رویدادهای امروز جهان مینگرند، با هر صدای تازه از اردوگاه بنیادگرایان، قلم به دست میگیرند و با بعض و کینه به کسانی بد و بیراه میگویند که از ظهور دین در عرصه سیاست دفاع کردند. همانها که از منظر دینی مظاهر دنیای جدید را به نقد کشیدند. همانها که از آموزههای دینی تصویرهای ایدهآلی از زندگی برای مردم ساختند.
خشونتهای بی پروا و شگفت انگیز گروههای بنیادگرا، سند آشکاری بر صدق گفتار آنان است. با خشم به دنبال کسی میگردند که هنوز هم جسارت دفاع از سیاسی شدن دین داشته باشد. با خبر هر انفجار، باید به درگاه آنان بروی و طلب پوزش و عفو کنی. باید از سر صدق تسبیح به دست بگیری و صد بار منتقدان غرب و مدافعان بازگشت دین به عرصه سیاسی را لعن و نفرین کنی تا دیده و شنیده شوی. باید صد بار تکرار کنی، همه چیز خوب بود. دنیا به سمت پیشرفت و ترقی پیش میرفت. بسیاری از آنچه مشکل جهان مدرن خوانده شد، مشکل نبود. طبیعت زندگی انسانی بود. مثلا نابرابری، فقر، شکافهای جهانی و طرد شدگی. اگر هم مشکلی بود که طبیعی نبود، طبع خود جامعه سرمایه داری قادر به حل آنها در روند گسترش خود بود. نیازی به شلوغ کردن و بحث و جدل انتقادی نبود.
دوم: رویدادهای امروز نقطه عزیمت دنیایی به کلی متفاوت از امروز است.
چشم اندازی که درست رویاروی چشم انداز نخست مینشیند، منتظر فروریختن جهان جدید است. تصورش بر این است که به پایان دنیای مدرن رسیدهایم. بساط گناه و فریب و کفر جهان جدید در هم خواهد پیچید و دین دوباره پرچم خود را بر فراز جهان خواهد کوبید. نیروهای داعش با چنین چشماندازی تولید نیرو و عزم جمعی میکنند. به دنبال خلق یک سرزمین واحد اسلامی هستند تا از آن نقطه اتکایی برای یورش به جهان مدرن بسازند.
آنانکه با چنین چشماندازی به تحولات دنیای جدید مینگرند مرتب در حال آزمون قدرت کسانی هستند که متولیان قدرتمند دنیای مدرن شناخته میشوند. موفقیت هر اقدام تروریستی در کشورهای غربی یک فرصت تازه برای اثبات صدق مدعای آنان است. استفاده از هر فرصت برای گسترش قلمرو و میدان عمل، برق تازه امیدی است که شکست قریب الوقوع جهان مدرن و پیروزی پرچمداران دین در عرصه سیاسی را به اثبات خواهد رساند.
به نزد آنانکه میروی، تنها باید حرارت مومنانه خود را به نمایش بگذاری و یقین خود به فرارسیدن وعدههای آنان. تردید، نقد و تشکیک، یک گناه نابخشودنی است. تنها چشم به افق بدوز و مشتهای خود را در هم بفشار. باید مرتب زمزه کنی جهان جدید در سرشت خود نجس است. بنیاد آن را باید در هم فروریخت. همه چیز را باید از نو تعریف کرد.
آنها به نحو شگفت انگیزی قیامت را به این جهان آوردهاند. وعده بهشت در این جهان میدهند و در حال حاضر آتش جهنم را با خود آوردهاند تا گناهکاران را در آن بسوزانند. آنان در صدد برآمدهاند با خشم آتشین خود این جهان را از آلودگی پاک کنند و بهشتی این جهانی بسازند. مشکل آنان اما مشکل دستاورد است. باید اثبات کنند در فرصتی که به لحاظ تاریخی به دست آوردهاند، چه کردهاند و به مواهب بشری چه افزودهاند. مشکل دستاورد بخت آنان را تباه میکند.
سوم: جهان رو به نابودی میرود
یک چشم انداز محتمل دیگر، مرگ چشم انداز است. کسانی در جهان امروز هیچ نشان بهبود نمییابند و تصورشان بر این است که جهان به کلی در سراشیب سقوط قرار گرفته است. در انتظارند تا همه چیز یکباره فروریزد و جهان در مغاک تاریکی و مرگ فرورود. این تصویر کمتر به بیان میآید اما شاید بیش از آن دو، در روان و جان مردمان این روزگار رخته کرده باشد.
آنانکه با چنین چشماندازی به جهان مینگرند، صرفا امکانی برای ایستادن در همین نقطه فعلی میجویند. هر گونه آشوب، اعتراض، اختلاف افکنی و سر و صدا را بی مورد میدانند. تصورشان این است که در این سراشیب سقوط، بهترین راه حل، ایستادن یا دست کم حرکت آرام است. پیش رو خبری نیست تا تند برویم. هر چه دیرتر به آن انتهای ویرانی برسیم، فرصتی برای زندگی پیدا کردهایم.
ممکن است از شمار این گروه، کسانی به گروه نخست بپیوندند و بازگشت از این راه پر مخاطره را درمان درد بیابند. تنها در این صورت برق امیدی در چشم آنان میدرخشد. اما اگر بازگشت را نامیسر بدانند، تنها راه را ایستادن و سکوت میدانند. ایستادن و با همه توان چسبیدن به امکانی که لیز نخورند.
چهارم: چشم اندازی ترکیبی
مطالعه تاریخ تحول جهان جدید نشانگر آن است که میتوان چشماندازی دیگر هم داشت. اگرچه امروز کمتر وجود دارد. این چشم انداز را هابرماس یک دهه پیش مطرح کرد. دین داران یکی از به حاشیه راندگان دنیای مدرن بودهاند. دنیای مدرن اصولا جهانی حاشیه ساز است. در تاریخ گسترش و تعمیق جهان مدرن، در هر گام با یکی از این به حاشیه رانده شدگان مواجه شده است و در هر گام برای درونی کردن به حاشیه رانده شدگان، خود را ارزیابی دوباره کرده و با چهره تازهای ظهور پیدا کرده است. چهره تازهای که مستلزم بازسازی حیات مدرن بوده است.
پیش از این، بردگان، کارگران و زنان سه سنخ از حاشیه رانی دنیای جدید بودهاند. دنیای مدرن یکبار در نتیجه خیزش بردگان خود را بازآفرید و در پرتو این بازآفرینی، مفهوم آزادی معنا پیدا کرد. یکبار در نتیجه خیزش کارگران بازآفرینی شد، و مفهوم عدالت جایی در کنار مفهوم آزادی پیدا کرد و یکبار نیز در پرتو خیزش جنبشهای زنان، مفهوم آزادی بنیادی عمیق و هستی شناسانه یافت.
البته این فرایندهای بازآفرینی همچنان جاری است. دنیای مدرن هنوز در بخشهایی برده دار است، هنوز نسبت به طبقات فرودست ظالم است و نسبت به زنان تبعیض روا میدارد. اما دیگر بردگان و کارگران و زنان حاشیه جهان جدید نیستند در متن آن به افزایش قلمرو خود میاندیشند.
امروز روزگاری است که یک به حاشیه رانده شده دیگر سر برآورده است: جهان سوم و فرهنگهای متکی بر دین. جهان جدید راه خود را بازخواهد یافت. اما نه به شیوه قدیم. جهان جدید ناچار است بایستد، تامل کند و نسبت خود را با مردمان جهان سوم و دین داران بازآفرینی کند. و الا در چاله امروز بیش از پیش فروخواهد رفت.
- ۹۴/۰۹/۰۹